ببين باهاشون زياد قاطي نشو هر چند كه قاطيم نشي حرف بخوان بزنن ميزنن و بيشتر حرفاشون رو نشنيده بگير اصلان تا مستقيم و جدي حرفي رو توي صورتت نگفتن جواب نده و دفاع نكن از خودت كار هم در حدي كه برات قابل قبوله انجام بده ،ببين مامان من عروسمون كار ميكرد يه چيز ميگفت كار نميكرد يه چيز ديگه ميگفت و خداي مغلطه و سفسطه بازي هست واسه همين بهتر بود كه هر كي هر كاري دوست داره بكنه ،يه مادر شوهر ميبيني مه كار كني باهاش حرف بزني به اصطلاح رام و مهربون ميشه يا عروسش شمام ببين قلق مادر شوهرت چيه ،بقيه فأميل شوهر هم فقط احترام بزار و سنگين برخورد كن
آخه مشكل اينجاس مستقيم تو صورتم نگاه ميكنن مثلا ميگن داريم نصيحتت ميكنيم 😐مثلا برادرشوهرمو ميگم همش هم با خنده و اينا حرفشونو ميزنن ك نشه ادم جدي شه اصلا سياست ندارم مقابلشون شوهرم هم يكم طرفداري ميكنه ولي نه او اندازه ك من انتظار دارم
منم عین توام دقیقا با این تفاوت که برادر شوهرم تو مهمونی به زن خودش چیزی نمیگه برای کمک کردن ولی به من میگه پاشو کمک بده.
خانواده شوهرم هر وقت میان خونه من ۱۵ نفری میریزن تو خونه وحتی یه استکان بلند نمیکنن. اب هم بخان بخورن به من دستور میدن که براشون اب ببرم. ولی من که میرم اونجا ازم توقع میکنن که تو همه کارها بهشون کمک کنم.
چندروز پیش خونه مادرشوهرم همه دعوت بودیم خواهرشوهرم اینا وبرادرشوهرم بودن. هیچکسی کمک نمیداد.یه دفعه برادر شوهرم بهم گفت پاشو برو کمک بده. یا برو چایی بریز بیار. ولی زن خودش اونجا بود. منم به خاطر شوهرم چیزی نمیتونم بگم. نمیدونم جواب هم بلد نبودم بدم. کلا مهمونی زهر مارم شد
به نظر من خیلی زشته هرجایی مهمون هستیم چه خونه مادر خودمون چه مارشوهر .....فقط بشینیم بخوریم و بلند شیم
همه باید کمک کنن
من خونه مامانم امکان نداره بگذارم مامانم ظرف بشورن گاهی خودم غذا هم درست میکنم خونه مادر شوهرمم فقط غذا درست میکنن ولی دیگه جمع کردن سفره شستن ظرف از نظر من وظیفه من و خواهرشوهره هردو هم کمک میکنیم
به بزگترا باید کمک کرد هیچ کاری نکردن هنر نیست
واااي عزيزم دركت ميكنم البته برادر شوهر من ب زن خودشم ميگه من نامزديم ماهي يبار بيشتر اونجا نميرم ولي بازم به قول شما زهر مارم ميشه ب شوهرم هم گفتم اگه دفه بعدي بخواد چيزي بگه و شوهرم جوابش نده خودم جوابشو ميدم
دقیقا این مشکل منم هست، کار کردن برای کسی ک دوسش داری مشکلی نیست مشکل اینجاست که حمایت مالی نکردن و فرق گذاشتن و بی تفاوت بودن نسبت به اعیاد و تازه عروس بودنم، ینی عید حتی دیدنممم نیومدن، من عروس تازم برا عروس بزرگش شال میبافه از منم قایم میکنه، به ماد اونا برا کربلا رفتن زنگ میزنه خدافظی میکنه ب مادر من ی تماسم نمیگیره، مدام میریم خونشون تیکه ک نبودی اونشبی و اینکارو نکردیو ... اساس کشی بود فلانی زحمت کشید و در صورتیکه من با دروغاشون زندگیمو شروع کردم . 100 میلیون جهیزیم فقط شد در حالیکه 50 تومان فقط برا خونه رهن کردن دادن، سرویسمو خودشون خریدن و دادن بهم، سر عقدم ارایشگاه نبردنم، هزینشو همسرم پدرش در اومد داد چون نداش، من گفتم عیبی نداره ادم مستقل باشه. خرج لباس و اتلیه و ارایشگاه و خریدامو خودم از پس اندازم دادم، حتی عروسیم زحمت نکشیدن غذا درست بدن ک ب مهمونامون نرسیده بود، الان نمیفهمم گستاخی ینی چی ک پاشو کار کن بی تفاوت بودی منم بی تفاوتم بهت
