امروز نزدیک ب یازده ماه هست ک برای آمدنت لحظه شماری می کنم
نامه های زیادی تو این مدت برات نوشتم
نمی دونم ی روز اینا رو بدم بخونی یا همه شون بشه ی عالمه حرفای دور ریختنی
اصلا نمی دونم ی روزی باشی ک اینا رو بخونی و یا قراره تا آخر عمر حسرت داشتنت سنجاق بشه ب زندگی م
کوچولوی دوست داشتنی من
زندگی مامانت خیلی غم انگیز شده
این روز ها همه سراغ تو رو از من می گیرن
همه و همه و همه
جات اینجا خیلی خالیه
توی آغوشم
توی زندگیم
خسته شدم از بس ب همه دروغ گفتم
خسته شدم دردانه ی مامان
مامان ت تو بیست و پنج سالگی پیر شده
موهام سفید نشده اما دلم....
بابات میگه تو براش مهم نیستی
میگه بودن و نبودن ت فرقی تو زندگی عاشقانه مون نداره
اما تار موهای سفیدش اینو تایید نمی کنه
علاقه ش ب بچه های اطراف ی چیز دیگه میگه
دختر خوشگل مامان
آگه بگم از وقتی خودم رو شناختم ی ترس مبهمی از این نبودن تو داشتم باور می کنی؟؟؟
پسر کاکل زری مامان
آگه بگم با هر زن بدون بچه ای همزاد پنداری کردم باور میکنی ؟؟؟
نمی دونم چرا برات نامه می نویسم
دلم ک می گیره شروع می کنم ب تایپ کردن تو یادداشت های گوشیم
انگار اینجا خلوت گاه منه با ی تیکه از وجودم ک نیست
آخ ک نوشتن این نبودن سخته
حسرت ش سخته
خیلی سخت
کوچولوی غایب زندگی من
دنیا بدون تو ی قفس شده برای من
مامانت تو اوج جوونی داره پیری رو احساس می کنه
مامانت از هیچ خبری ذوق نمی کنه
از هیچ خریدی لذت نمی بره
مامانت گاهی زندگی هم نمی کنه
نمی دونی اما بابات گاهی از دست مامانت عصبی میشه
از این دل مردگی
از این نا امیدی
خسته میشه
اما من با این حسرت زندگی می کنم
جگر گوشه مامان
دیگه تظاهر ب خوشبختی بدون تو سخت شده
دیگه نمیشه دروغ بگم
بگم هنوز زوده
لحظه لحظه ی زندگی م شده حسرت
نمی دونی مامانت چند بار بی اختیار ب سیسمونی ها خیره شده
نمی دونی مامانت چقدر ب بچه های کوچه و خیابان با حسرت نگاه کرده
نمی دونی دردانه مامان
نمی دونی از شکم برآمده ی هر زنی چقدر بغض کردم
کاش بدونی تو این یازده ماه چند بار فروریختم
با ندیدن خطی ک معنی ش می شد نبودن دوباره تو (بی بی چک منفی)
هیچ کس از درد مادرت خبر نداره
اما تو بدون
بدون و ببین روزگار سیاه م...
نزار آرزوی بافتن موهات
عوض کردن پوشک ت
شیر دادن بهت
خوابوندن و قنداق کردنت
ب دل بی قرار مامانت بمونه
هنوز حرف دارم باهات
هنوز می خوام از دل دل زدنم بگم برای وقتی ک انگشت مو لای دستات بگیری
برای وقتی ک سکوت سرد خونه مو باصدات گرم کنی
هنوز حرف دارم
اما ببخش مادرت رو ک دیگه چشماش یاری نمی کنه برای تار ندیدن صفحه یادداشت
تا نامه ی بعدی خداحافظ ت باشه زندگی مامان