تا حالا هرچی خاستم بهش نرسیدم به معنای واقعی،،
رفتم دکتر پوست بعد از 24 سال قرصم که دکتر داد نایاب شد وتمام داروخانه ها ندارند،،بعد 24 سال شغل گیرم اومد مامانم کمرش شکست مجبورشدم مراقبش باشم از دستم رفت یکماه نشده،،خاستم دماغم عمل کنم رفتم نوبت بگیرم نوبت دهیش تموم شده بود مهرسال دیگه تازه اقدام کن نوبتت بدن توی صف باشی،،خاستم ازدواج کنم هرخاستگاری اومد نپسنديدمنو،،خاستم توی مراسمی شرکت کنم خ براش ذوق داشتم لاغرکردم از سی روز قبلش،ی مانتوداشتم از داردنیا تن نمیکردم ک خراب نشه نو بمونه مانتوهای کهنه مو تنم میکرد ک اون بمونه واسه اونروز که روز اخر بخاطر اتفاقی نشد برم و همه رفتن من تنهاموندم خونه،،و... تاصبح میتونم بگم،، واقعا به هیچی نرسیدم به هیچی ب هرچی ک خاستم نرسیدم دیگ از خاستن وارزو مردن میترسم هرچی میخام نمیسه