واای بچه ها چند روز دیگه عروسیمه همینطوری اعصاب ندارم همه کارام گره خورده از این ور هر روووز خواهر شوهرم رو مخمه هی میپرسه کیا دعوتن تک تک اسم میبره منم باید بگم اره یا نه شاید باورتون شه بیشتر از هزااار دفه پرسیده دوستای خودم دعوتن گفتم اره هر دفشم گفته وااااه حالا چرا اونارو دعوت کردی منم هر دفه با لبخند گفتم خب دوستامن منم عروسیه اونا بودم دوباره امشب برگشت اسم چندتا دوستامو برد گفت هستن گفتم ارررره گفت وااا چرا دعوتشون کردی بجاش میذاشتی رضا (برادر شوهرم )دوستاشو دعوت میکرد در حالی ک من که عروسیمه ۵ تا از دوستام هستن برادر شوهرم ۵۰تا از دوستاش با زن و بچه منم دیگه خیلیییی بهم برخورد گفتم واا عروس منم من دوستامو دعوت نکنم که رضا بکنه هر وقت تو عروسی کردی دعوتشون کن بعد برگشت ب حالت تیکه گفت من شانس ندارم شوهر کنم ۵۰تا بیشتر اجازه نمیدن دعوت کنم منظورش این بود ک یعتی ما خیلی ب تو حال دادیم ک گذاشتیم انقدر دعوت کنی دختره ی بیشور
تو فقط لیست بده جوابشو ندا
میخابوندی دهنش 😕
واااا
برای آرامش خودت حرفهاشو فقط با لبخند جواب بده و بعد فراموش کن.
مشخصه که هنوز بچه است
کاملا درکت میکنم کاری نمیتونی بکنی تا آخر عمرت همینه من الان ۱۰ساله دارم خودتو باید عوض کنی اونا عوض نمیشن بیخیال باش بزار هر چی میخواد بگه
منم هنوز منتظرم شوهر کنه
الان دیگه حال گوش دادنم ندارم فقط میگه من نگاشتم نمیکنم انگار نیست
خواهرشوهر بزرگه من هم تا قبل ازدواجش هر وقت به من میرسید میگفت ما مثله تو شانس نداریم تو خوش شانسی که همچین پسری و خانواده ای اومدن گرفتنت تا خودش شوهر کرد و دیگه ساکت شد
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
