اخرش اینه که خانواده شوهر توقع داشتن عروس جدید کمکشون کار کنه جاری استارتر هم کوچکترین کاری کمکشون نمیکرده همه کارو میگفته بلد نیستم بعدشم انتظار داشته خانواده شوهرش بهش خونه توی شهر و ماشین بدن چون فکر میکرده به اون دوتا عروسم دادن سر قضیه ای قهر میکنه میره خونه پدرش و توی قهر پشت سر خانواده شوهرش حرف میزنه برادرشوهره هم میگه دیگه نمیخوامش
قدرت
نه دست هیتلر است
و نه دست تمام کسانی
که جنگ به پا کرده اند...
قدرت دست کسی ست
که می فهمد؛ دوستش داری !