نمیدونم ربطی داره یا نه ولی بچه خواهر شوهرم شیر خشک میخورد تا 11 سالگی اصلا بجز چند سرماخوردگی ساده هیچ مریض نشد ولی یازده سالگی تومور پنز مغز گرفت و مرد ....خواهر شوهرم همش خودشو سر زنش میکرد که به خاطر شیر خشک اینجوری شده یکی دیگه از اطرافیانمونم بچه اش شیر خشک میخورد بچه اش واقعا خنگه البته اینای که گفتم اصلا شیر مادر نخوردن حتی یک قطره داداشمم شیر خشکی بود تا 9 سالگی مریض نشد بعدش زرت زرت مریض میشه همه میگن به خاطره شیر خشکه
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دلت اومد؟ من اینقدر دلم تنگ میشه برای شیر دادن به پسرم. گاهی حتی شبها خوابش رو میبینم. دو ماه پسرم ...
نه بابا اصلا وجدان درد نگرفتم بزرگ شد نمیتونم بگم شیرمو حلال نمیکنم😁ولی خوب من تو غربت بودم یه شیشه میدادم دسش میخورد کارامو میکردم خیلی راحت بود برام بیرونم شوهرم بدش میومد به بچه شیر بدم حتی اگه روسریمو مینداختم رو صورتش منم شیشه راحت میدادم شبا هم فلاکس اب سرد شده میذاستم بالا سرم ۷ ماهه بو میخورد شیشه رو پرت میکرد زیر مبل نصف شب باید دنبال شیشه شیر میگشتم 😂😊😂😂
ببخشید ولی قصد ناراحتیت رو نداشتم خیلی ها فک میکنن چون به بچه شیر خشک میدن خیلی های کلاسن درصورتی که شیر خشک واقعا مزخرفه حالا کسی که شیر نداره اون حسابش جداست ولی اون مادر های بی سوادی که به خاطر تیپ خودشوم بچه رو محروم میکنن باید اون دنیا جواب بدن
نه شوهرم هی گفت سی نت نیاد پایین دوست ندارم اطرافیان مثا مادر شوهرم اینا هم دخالت نمیکردن ماما ...
وای خوشبحالت،من شیرم خیلی کم بود واسه همین هم شیرخشک میدادم هم شیر خودم مادرشوهرم اونموقعه میگفته بچه رو کشتی از گشنگی چرا زیاد بهش شیر خشک نمیدی بعد که دیگه بهش شیر خودم و نمی دادم و فقط شیر خشک میدادم مادرشوهرم میومد میگفت تو اصلا به بچه شیر خودت و ندادی خیلی بچه ضعیفه،کلا فقط میخواست با حرفهاش رو مخ من باشه الان هم فقط سعی داره بگه که تو به بچه توجهی نمیکنی و دلسوزش نیستی😤
چه کسی میداند؟ که تو در پیله تنهایی خود، تنهایی؟ که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی ....💗
وای خوشبحالت،من شیرم خیلی کم بود واسه همین هم شیرخشک میدادم هم شیر خودم مادرشوهرم اونموقعه میگفته بچ ...
خوب اخلاق مادر شوهرته یه چیز در میاره تو هم یکاری کن دهنش بسته بشه مثلا خونشون رفتی بچه به یه چیز دست زد بلند بگو بیا دستتو بشورم یا پوشکو عوض کردی بگو اینقد زود عوض میکنم بچم نسوزه کاراتو بلند بلند بگو بشنوه
خوب اخلاق مادر شوهرته یه چیز در میاره تو هم یکاری کن دهنش بسته بشه مثلا خونشون رفتی بچه به یه چیز دس ...
آره راست میگی من همیشه بی سر و صدا به بچه میرسم،،،هر چند وقتی میرم خونشون پسرم مادر شوهرم همه اش بغلش پسر مم خیلی کوچیک نیست دوسال و نیمشه میگه تو هم باید همیشه بگیریش بغل اصلا نزار راه بره(پسرم دیگه کوچیک نیست که واقعا بخوام بگیرمش بغل و خودمم کمر درد دارم اصلا نمیتونم چیز سنگین بلند کنم )،مادر شوهرم خیلی فکرش بچه گانه است
چه کسی میداند؟ که تو در پیله تنهایی خود، تنهایی؟ که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی ....💗