خیلی سخته . تو حاملگی دومم همزمان با من 6 تا از دوستام حامله بودن و مرتب با هم در ارتباط بودیم . تا اینکه پسرم رو مجبور شدم تو هفته 20 به دلیل مشکل حاد قلبی سقط کنم . تقصر اون بنده خداها که نبود ولی دیدنشون برام خیلی سخت بود . مثلا میخواستن منو آروم کنن ولی وقتی اونا رو میدیدم بدتر عصبی میشدم . یکی یکی به سلامت بچه هاشون رو به دنیا آوردن و من فقط با حسرت نگاه کردم . خیلی شرایطه بدی بود . الانم اصلا دوست ندارم باهاشون در ارتباط باشم. نسبت به نوزاد و زن حامله حساس شدم . دوست ندارم این حالت رو داشته باشم ولی دست خودم نیست .
دیروز تو مترو یه خانومه حامله بود . روبه روی منم نشسته بود . کلی بهش چپ چپ نگاه کردم .
حالا امسال هم خواهر شوهرم قصد بارداری داره . انشالله که زود باردار بشه . ولی اگه بشه میشه آینه دق رو به روی من . حالا با دوستام میتونم رابطه نداشته باشم ولی با خواهرشوهر که نمیشه .