بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
خدایا نه بهم پول دادی😒 ن اخلاق دادی😒 ن جذابیت دادی😒 ن شوهر با شعور دادی😒 تو ایرانم ب دنیا اومدم. خداوکیلی بگم خدایا شکرت! خودت خندت نمیگیره😢😆 نمیگی الناز بسه😂😂انقد تیکه ننداز😒😂 هر کی اذیتم میکنه و دلمو میشکنه ؛تو بجاش روز ب روز خوشبخت ترش میکنی😡😓 اونوقت کافیه یک نفر یک آه کوچیک از من بکشه میزنی کجم میکنی😢 خدایا چرا ب پرونده های من رسیدگی نمیکنی نوکرتم😥😢
"اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد. ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه اسـت جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیر پا و من گرسنه بمانم. من دیگر آن قدر عمر کردهام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحتهای خشک و خالی نمیشود جلو دزدی را گرفت. تا وقتی کـه هر کس برای خودش کار میکند دزدی هم خواهد بود." اولدوز و کلاغها
"اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد. ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه اسـت جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیر پا و من گرسنه بمانم. من دیگر آن قدر عمر کردهام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحتهای خشک و خالی نمیشود جلو دزدی را گرفت. تا وقتی کـه هر کس برای خودش کار میکند دزدی هم خواهد بود." اولدوز و کلاغها
البته چند باری رابطمون بهم خورده .. تازه باهم آشتی کردیم . ولی باز رفتارش منو آزار میده باقسم جوابمو میده .. یه پیام میفرستم چهار روز بعد اونم باقسم جواب میده
جان .. تورو خدا چکار کنم . به نطرتون قید دوستی شش سالمو بزنم چرا رک و راست نمیگ تا منم ...
مگه برا دوستی و رفاقت لازمه ازش بپرسی؟ بچه که نیستین. اگه آدم خوب و بی آزاریه باهاش دوست باش. اگه آدمی که آزار میده یا روانت رو به هم میریزه ارتباطت رو کم یا قطع کن. لازم نیست ازش چیزی بپرسی یا منتظر جوابش باشی. به نظرم دیگه سکوت کن و فاصله بگیر اگر خودش تعهدی به دوستی و رفاقت با شما داشت برمی گرده. اگر هم نه هیچ چی نگو. بره به سلامت.
"اولدوز گفت: ننه کلاغه، دزدی چرا؟ گناه دارد. ننه کلاغه گفت: بچه نشو جانم. گناه چیست؟ این، گناه است که دزدی نکنم، خودم و بچه هام از گرسنگی بمیرند. این، گناه اسـت جانم. این، گناه است که نتوانم شکمم را سیر کنم. این، گناه است که صابون بریزد زیر پا و من گرسنه بمانم. من دیگر آن قدر عمر کردهام که این چیزها را بدانم. این را هم تو بدان که با این نصیحتهای خشک و خالی نمیشود جلو دزدی را گرفت. تا وقتی کـه هر کس برای خودش کار میکند دزدی هم خواهد بود." اولدوز و کلاغها