سلام خانوما ما تصمیم گرفتیم خونه بخریم ولی شوهرم پول نصف خونه رو داشت من گفتم از روی سپرده بابام وام میگیریم صد تومن بقیسم از بابام میگیرم ولی به نام منم بشه دیدم یهو گفت نخیر من 6 دنگ میخوام بنام خودم باشه منم خیلی عصبانییییی شدم هرچی از دهنم در اومد بهش گفتم الانم ازش متنفر شدم بااینکه وصعش خوبه من خودمو هلاک کردم که ماشین میخوام سختمه اصلا به روی خودش نیورد اخرش مامانم برام خرید یه انگارم میخواستم یه سال بود بهش میگفتم با اینکه داشت اصلا به روی خودش نمیورد هی مسافرتای انچنانی هتل رزرو میکرد در صورتی که میدونست من عاشق طلام یه تیکه کوچیک حتی تو ماشینشم یه نیم سکه قایم کرده بود و حاضر نشده بود بهم بده خیلی ناراحتم احساس میکنم اصلا دوسم ندارم ازش سررررد شدم
وام نگیر
چون از خانوادت کمک میگیری بد عادت شده
وأم نگير بعد دوباره تكرار ميكنه بهش كه كمك ميكنيد فكر ميكنه حتما بايد بهش كمك كنيد
اصلا ذره ای کمک مالی نکن
اصلا بذار مستاجر بمونه
حتی یه قرونم کمکش نکنیا
بذار خودش بخره حالا که میخواد 6 دنگ به اسم خودش باشه
بعدم پس سکه که تو ماشینش بود واسه کی بود
کمک نکن. چاقو که زیر گلوت نزاشته. بزار خودش بخره
یعنی چی باید به نامت کنه وگرنه خودش بره پولشو بده
شوهرارو باید رو رگ خوابشون کار کنی .. من تقریبا تونستم اینکارو کنم.شوهر منم اصلا دوس نداشت چیزی بنامم بزنه. اما کاری کردم ماشین خربد ب نامم زد. نه با دعوا ..با خوبی و خوشی.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
