2733
2739
رفتیم عصری خونه مادر شوهر ساعت 7 اینا بود خونشون سر کوچمونه ساعت 9 ونیم بود زنگ زدن گوشی پدر شوهرم یک غریبه دیدیم تو راه پله طبقه چهارمی بود ما طبقه سومیم طبقه اول برادر شوهرمه که خودش تنها خونه بود طبقه دوم عمومه که خونه نبودن طبقه چهارمی مستاجر عمومه که خونه بودن وسرو صدا شنیدن خلاصه شوهرمو پدر شوهرم مثل برق اومدن خونه من اصلا فکر نمیکردم دزد اومده باشه دنبالشون رفتم دیدم یک سرباز جلو دره بازم فکر نمیکردم دزد خونه من اومده باشه اومئم بالا دیدم از کلانتری هستن زن همسایه برادر شوهرم خوبه غش نکردم چشمام سیاهی میرفت هیچی نمیدیم فقط دیدم دستبد چرمی که پلاک طلا روش بود نیست رو میز تلوزیون بود شوهرم رفت سراغ بقیه طلاها اونارو نبرده بودن اما کل خونمو به هم ریخته بودم همه کشوها کمد لباسا همه جا رو ریخته بودن به هم گوشی شوهرمو دوربین عکاسی تبلت دخترم کوله پسرم ریش تراش شوهرم همو بردن به اضافه یک گردنبد گوچولو دخترم که اونم دم دست بود طلاهای اصلیم زیر پاتختی بود تا دم اونجا رفته بودن لباسا رو ریخته بودن بیرون اما اون زیرو ندیده بودن تو خواب هم نمیدیدم دزد بیاد تو خونم حالم خیلی بده انگار کابوس دیدم
اینم سایت ما برای علاقه مندان به حیوانات .

www.dampezeshkoshoma.blogfa.com


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738
آره عکس داشتیم ولی عکس بیرون بود تو مشهد انداخته بودیم پسرم یک عالمه واسه عکسا گریه کرده از ترسش خونه نیومده رفته خونه مادر شوهرم بخوابه
اینم سایت ما برای علاقه مندان به حیوانات .

www.dampezeshkoshoma.blogfa.com
همه لباسامو باید بریزم بشورم فقط خدا رحم کرده لپ تاپ رو میز بوده به اضافه یک تبلت دیگه نمیدونم چرا اونارو نبردن همرو ریخته بودن تو کوله مدرسه پسرم بردن اونارم میتونستن ببرن
اینم سایت ما برای علاقه مندان به حیوانات .

www.dampezeshkoshoma.blogfa.com
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز