2737
2734
عنوان

مسابقه کی این آهنگو یادشه؟😁🖐

250 بازدید | 43 پست

سلام دوستان  یه تیکه از اهنگی که تو ذهنمونه رو میگیم اسم خواننده باید حدس زده شه😁

ترجیحا اهنگ های قدیمی و شاد که یکمم بخندیم😀

خب خب خب 😩

اول خودم😊

بیا باهم بریم سفر دبی دبی

منو با خودت ببر دبی دبی

رفتیم دبی چه جایی بود

شباش عجب شبایی بود

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!

زهرمار اول بیا تاپیک من وویس بذار بعد بیا اینجا ول شو..

-واسه کل امضاهام استدلال دارم:)  All of us , will residences to HELL:) There isn’t any PARADISE +نیست در دیده ما منزلتی ،دنیارا :) ما نبینیم کسی را که نبیند،مارا :) #گریویتی:) -وقتی سطح شعورت بالاست، با سطح پایین تر از خودت ست نکن:) +حسی 🥀که به عشق 🚨دارم ، توی رانندگی 🚘ارضام مکنع 🏎:)  -من بازیامو بچگیام کردم ،میای سمت من جدی باش!  +تو صادق باش💛-شاید☘️ یه نویسنده📗:)+آماده 🐋باش هرچیزی رو که داری 🦈درعرض ۳ 🐟ثانیه ،تخلیه کنی:) -نیمه🎆نقاش🔮+ملیس جان، همش ۱ ثانیه نیست که داری زندگی میکنی:) -نه از رومم :) نه از زنگم :) همان #بیرنگ بیرنگم :)) hayat Geçer ve Gecenin sonu biter Beyaz güne «دنیا داره می رونه :) رو صندلی عقبیم :) » (تو فقط سارق نباش:) قول میدم وسط بهشت ساکن شی) 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اسی اهنگ دوبی

ایول🖐😁

خب خودت شروع کن بعدی رو 

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
2731

یا حبیبی

یا طبیبی

یالا یالا یالا😂

الهام خانوومی هسدم😍قبلا تو سایت دوستای خیلی زیادی داشتم ک حالا که بعد ۳سال برگشتم اکثرا قطع دسترسی شدن🥺خوشحال میشم اگه تو تاپیکی منو دیدی و شناختی بهم بگی🥰💕
2738

چقدر میرقصیدیم با این آهنگ 😂😂😂💃💃💃💃

جانانِ من پسرکم با تو دانستم معنای مادر بودن را هر نفست برای من نبض زندگی است خانه ام از تو روشن است و دلم از نگاه تو پر امید💙🧿   تیکر تولد پسرم 💙
نازی جون بیا برگرد به خونه

نازی همدم من از شهرام کاشانی🤣

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
زهرمار اول بیا تاپیک من وویس بذار بعد بیا اینجا ول شو..

صدام خروسیه😀چند هفته دیگه میخوای بزای این حجم از خشانت رو پسرمون تاثیر میزاره ها

کینه ای نبودم ،تا آن روزِ لعنتی که ماهیِ هفت رنگِ عیدمان ،وقتی خواستم آبش را عوض کنم دستم را گاز گرفت ...من ماهی ها را بی آزار و معصوم دیده بودم ،اصلا توقِع چنین برخوردی را نداشتم ...از آن روز ، من از ماهیِ کوچکِ تویِ تنگ ، بیزار شدم و هر ثانیه آرزویِ مرگش را داشتم ،،،آبش را عوض نمی کردم ،غذایش را نمی دادم ،هربار که نگاهم به نگاهِ متظاهرِ مظلوم نمایش می افتاد ، اخم هایم را تویِ هم می کشیدم ، زیر لب لعنتش می کردم و سرم را می چرخاندم ...به قدری از گازِ ناغافلش کینه به دل گرفته بودم که بعضی شب ها دلم میخواست ، او را بیندازم توی آبِ جوش تا شاید دلم خنک شود ...این حجم رذالت و سنگ دلی از من بعید بود !شاید هم بچه بودم و کمی در تصوراتم اغراق می کردم ...فقط خواستم بگویم ؛هیچ خیانتی نابخشودنی تر از خیانت در اوجِ اعتماد نیست !!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز