2733
2734
عنوان

صرفا جهت دردودل

277 بازدید | 41 پست

تو پست های بعدی مینویسم 

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

سلام الهامم28سالمه.4ساله ازدواج کردم و تهران زندگی میکنم.

وقتی ازدواج کردم شوهرم یه خونه120متری تو طبقه چهارم یه آپارتمان داشت که بقیه ش مال داداشاش و داییش بود

یه انبار بزرگ سنگ و سرامیک داشت

یه پژو206داشت و یه زانتیا

خودم کلی طلا داشتم موقع عروسیم اما بدبختانه زبون نداشتم یعنی روم نمیشد حرفی بزنم. کلی هم پول پس لنذاز کرده بودم.دوجاری دارم که خواهرن اینا از اولش با من لج افتادن که آرایشگاه عروسیم نرفتم پیش خواهرشون بعداز اونم سر اینکع من همه چی داشتم از اول ولی اونا چندساله طبقه بالای مادرشوهرم زندگی میکنن.یکیشون رو دررو خوب بود پشت سر بدمو میگفت اما اون یکی رودررو جواب سلامم نمیداد منم تصمیم گرفتم دیگه کاری به کارشون نداشته باشم فقط سلام علیک میکردم.اونی که باهام بد بود تازه زاییده بود پسر هرجا میخواستیم بریم قهرمیکرد که منو شوهرم باید با زانتیا بریم اونا میرفتن منم باشوهرم دعوام میشد تا آخر شوهرم از دست سوسه های اون زانتیا رو فروخت

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

بعداز اون کاری کرد که شوهرش 206رو مصادره کرد.توی پارکینگ طبقه پایینمون قایمش کرده بود هرجا میخواستن برن یواشکی میومد میبردش دوباره یواشکی میاورد میذاشت و درو قفل میکرد.منم از پشت پنجره میدیدم به شوهرم گفتم ولی اون به احترام داداش جونش هیچ کاری نکرد تا آخر اون ماشینم از دست داداشش فروخت شدیم پای پیاده که مثلاً اینبار تو زندگی خودمون ماشین بخریم که کسی حس مالکیت نداشته باشه

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

یه 206 دیگه خریدیم ولی فایده ای نداشت رفتیم مسافرت برادرشوهرم و زنش جلو منو مادرشوهر وخواهرشوهر م پشت شوهرم وداداش کوچیکش تو آردی قراضه اونا باتمام وسایل.آدم میره مسافرت که باشوهرش باشه منم بهم هوش نمیگذشت باشوهرم دعوام میشد مادرشوهرم سوسه میومد که دعوانکن مجید خوشش نمیاد.مجید همون زورگویه ست.

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

بگذریم مشتری برا خونه پیداشد 4طبقه شو باهم میخواست شوهرم به خاطر اینکه معامله داداشاش بهم نخوره راضی شده خونمونو بفروشیم پولشم میرفت تو حساب داداش بزرگه که بعدا تقسیم کنن.یه کم مراحلش طول میکشید.شوهرم اومد گفت تا پولمونو میدن یه جا اجاره کنیم وسایل رو بریزین تا بگردیم خونه بخریم من هرچی خودمو کوبیدم به درودیوار که همه پولتو بگیر خونه بخریم نمیدونم چرا باداداشای زورگوش رودروایسی داشت نگرفت.یه مقدارشو گرفت اومد گفت داداش کوچیکه میگه25میلیون بده قهوه خونه بزنم تو سودش شریک من گفتم نه من راضی نیستم اینم مشورتش بود که بعد رفت کار خودشو کرد

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار
2738

از لونطرف جنسهای انبارو فروخته بود چکی جنس آورد نقدی چون اوضاع کارخراب بپد چک بهش ندادن خلاصه یک سالی هم باانبار درگیر بودیم این چکو اون چک پرکن نقف طلاهای منم رفت ورشکست هم شدیم انبارهم رفت

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

یکسال هم بیکارشدو داداشاش توشهرداری قرارداد پیمانکاری داشتن رفت بقیه سرمایه ش هم با اونا گذاشت وسط ولی الآن دوساله شهرداری یه هزارتومنی هم نداده.از اونطرف یه واحد تو یکی از روستاهای شرق تهران داشتیم گفتیم پول مستاجر رو بدیم خودمون بریم بشینیم به شوهرم گفتم خودت برو پولو بده بنگاه مجید الآن چک داره پول پیش خونمونو خرج میکنه اگه نه خودم میبرم بنگاه گفت نه خودم میرم.رفت و دیدیم مستاجر تخلیه نمیکنه ماهم پولو گرفته بودیم مجبور شدیم تخلیه کنیم.وسایلمو ریختم تو پارکینگ اون آپارتمان که میخواستیم بریم تو اون روستا درشو بستیم و رفتیم خونه مادرشوهرم از اول محرم پارسال تا آخرای صفر طول کشید منم میگفتم برم بنگاه ببینم چه خبره مادرشوهرم گوربه گور شده نمیذاشت.شوهرم تازه کارپیداکرده بود صبح میرفت شب میومد.یه روز بنگاهی اوند دم خونه مادرشوهرم من رفتم باز کردم دیدم گفت چرا پول این بنده خدارو نمیارید. دوماهه وسایلشو جمع کرده خونه قرارداد بسته لغو شده ضررشو شماباید بدید گفتم امکان نداره من پولو دادم فقط 3میلیون مونده که بعداز تخلیه میدم گفت کلا7میلیون به بنگاه دادین دنیا سرم خراب شد.به شوهرم زنگ میزدم اونم از ترسش درست جوابمو نمیداد تا آخرش گفت دادم شهرام احتیاج داشته این هفته میده منم وسایلم جمع کردم برم شهرستان مادرشوهر گوربه گورم جلومو گرفت.دیگه زندگیم شده بود عییین حباب خداشاهده رو هوا بودم.یه روزی جاری هام حسرت زندگیمو میخوردن حالا خودم یه جهنم بودم وسایلم یه جهنم بدتر دیگه به اون جای بی امکانات راضی شده بودم که اونم...

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

آخرای ماه صفر بود یه جا مهمون بودیم حلیم پزون بود دختر خواهرشوهرم گفت خانم دایی پول شما دست شهرام نیست پولتونو داداش مجید برده چکاشو پر کرده

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

وااای،اگه مردا حرف زن هارو گوش کنن،اینجوری بدبخت نمیشن...خدا صبرت بده

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

اونجا دیگه دنیایی برام نموند که خرابتر بشه نفهمیدم شامو چه جوری خوردم نمیخواستم مهمونی اونارو خراب کنم شوهرمو برداشتم اومدم بیرون تو خیابون اونقدر باهاش دعواکردم و ناله نفرین کردم که دیگه صدام درنمیومد مگه چی گفت؟گفت اشتباه کردم گولم زده بهم زنگ زده گفته بنگاهی همین حالا پول میخواد بریز تا بدم منم ریختم تو حسابش خودمم تازه فهمیدم چکارکرده.منم گفتم خونه رو بده به مستاجر رهن بیشتر بگیر پول اونو بده بقیه پولم بگیر من اونجا نمیام قبول کرد منم گشتم و گشتم خونه ارزونتراز 30میلیون و100تومن پیدا نکردم گفتم اشکال نداره اون پولو میگیریم بقیه شم قرض میکنیم

Smile and embrace this beautiful day take another step toward your dreams today لبخند بزن واین روز زیبا رو در آغوش بگیر امروز یه قدم دیگه به سمت رویاهات بردار

منولایک کن استارتر

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730