ظهر روز چهارشنبه رفتم بیمارستان
اونجا سریع ماما اومد بهم سرم وصل کرد بعد رفت سراغ سوند که من وحشت داشتم ازش ماما گفت اصلا درد نداره فقط شل بگیر که من بدتر ترسیدم😖
وقتی وصل کرد من سریع جیغ زدم بعد دیدم اصلا درد نداشت😐
بعد رفتم اتاق عمل دکتر بیهوشی برام آمپول زد که حس خوبی داشت آخه اتاق عمل سرد بود بی حسی که زد پاهام گرم شد ولی کامل میتونستم تکون بدم پاهامو
پرده کشیدن جلوم و شروع کردن باز من کولی بازی دراوردم جیغ زدم من دارم حس میکنم البته درد نداشتما فقط حس میکردم😂اخرشم از بس جیغ جیغ کردم داروی خواب آور زدن تو سرمم که دیگه گیج شدم
بعد یه مدت کوتاه صدای گریه پسرمو شنیدم ولی چون گیج بودم باز خواب رفتم فقط چند ثانیه یه بار عین معتادا به زور چشمامو باز میکردم میگفت بچم کو😂
اوردن نشونم دادن باز من خواب بودم نتونستم نگاش کنم🙁
دیگه من از اینجاش کلا خوابم برو وقتی بیدار شدم فهمیدم دو ساعته تو ریکاوریم آخه فشارم بالا پایین میشده
بعد بردنم بیرون دیدم ۳۰ نفر منتظرمن😂حس خوبی گرفتم همش ازشون میپرسیدم بچم خوشگله یا نه😁
وقتی دیدمش اصلا باورم نمیشد بچه منه
عاشقش شدم 😍😍
شب اول شب بدی بود خیلی درد داشتمک هنوزم کامل سرپا نیستم ولی بهترم
ولی خداروشکر تموم شد و پسرم صحیح و سالم اومد تو بغلم 😍
