2733
2734
عنوان

خستم دخترم کلافه ام کرده

1041 بازدید | 17 پست

باردارم افسردگی دارم دخترم شدیدا شلوغ وفضول شده همش حرف بازی میخواد باش بازی کنم منم شدیدا عصبی وکم طاقت شدم بگین چیکارکنم همش خودمونفرین میکنم چرا باردارشدم مهمونی جایی برمم همش جیغ وگریه 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2738

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

وای خدایا ببین منم مثل تو بودم پسرم سه سالش بود دخترم به دنیا اومد پسرم خیلی خیلی اذیت شد اینقدر که تو این چند ماه اذیت شد تو این سه سال نشده بود شبا از عداب وجدان همش گریه میکردم فقط تا دیر نشده افسردگیتو درمان کن و خیلی رو اعصابت کلرکن چون خیلی سخت تر میشه بعد به دنیا اومدنش ببخشیدا نمیخوام نگرانت کنم میگم که به طور جدی پیگیر باشی

وای خدایا ببین منم مثل تو بودم پسرم سه سالش بود دخترم به دنیا اومد پسرم خیلی خیلی اذیت شد اینقدر که ...

دارم قرص میخور ولی فایده نداه همش خودمو لعن میکنم ک چراباردارشدم چون شدیدا بدشد ه حالم

بعدزایمان دخترم داغون شدم همینجورمیشنستم زار زارگریه میکزدم

اره رفتم دکتر امادکترم خوب نیس هروز بدتر میشم شوهرمم بش گفتم ک قرصامو قط کردم 

بخداگاهی کم میارم بفکرخودکشی میفتم اخ شوهرم دوسنداره قرص بخورم من فوق العاده حساس شدم بعدعروسیم خیلی مشکل داشتم دوتابچه اوردم پشت سرهم اعصابم داغونه 

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز