سلام.
منو همسرم دیروزداشتیم با ماشین میرفتیم منزل مادرشوهر.از مسیر همیشگی که میریم بسته بود مجبور شدیم از راه دیگه بریم.که این راه قسمتیش خاکی بودو همسرم آروم میرفت.يه سگ اونجا بود که با شنیدن صدای ماشین نزدیک ماشین شد و همچین زوزه کشید از گرسنگی.همراه ماهم برنج و قرمه سبزی بود که شوهرم گفت بیا برنج و قرمه رو بدیم به سگه.که وقتی غذارو براش ریخت دیدیم ۹تا توله داره.همچین غذارو با توله هاش خوردن که نگو ماهم تصمیم گرفتیم براشون چند وقت غذا ببریم
امروزم همسرم که از سرکار اومد رفتیم از قصابی بال مرغ و به اصطلاح آشغال گوشت گرفتیم واسه توله هاشم شیر. ظرف یه بار مصرفم گرفتیم.رفتیم غذاو شیر و دادیم با آب.یه آقایی کت شلوار پوش شیک با ماشین مدل بالا از اونجا رد شد راننده هم داشت به شوهرم گفت فکر نکن این کار درستیه. این احسان نیست این جز مریضی واسه خودت و زن و بچت نداره.به اینا غذا نده وقتی آدما گرسنه ان