دوستم رو میگم ، دست در دست نامزدش ،خوشحال داشتن میرفتن یه چیزی بخورن ،انشاءلله به حق بزرگی خدا ، به حق قرانش و به حق پنج تن ،اون و تمام کسایب که در شرف ازدواجن خوشبخت باشن و دل شاد و زندگیشون پراز عشق باشه
من داشتم برمیگشتم خونه ،تنها ، تازه رسیدمم با مادرم بحثم شد ..
من عجله ای برای ازدواج ندارم من فکر میکنم از لحاظ روحی به نقطه ای رسیدم که نیاز به مستقل شدن دارم ...
من عجله ای برای ازدواج ندارم اما دوست دارم کنار عشقم باشم ، زندگی سختی داره بحث داره ، دلتنگی داره درسته اما یار داشتن بد نیست ، خوبه اینارو کنار یه یار بگذرونی که بخوایش و بخوادت....
میدونم ، ازدواجم میکنم ،دلم برای خونه پدری و غرغرای مادر و ... هم تنگ میشه
اما الان تو این لحظه واقعا دلم گرفته ، واقعااااااااااااا دلم گرفته و دوست دارم زودتر خدا صلاحم رو در ازدواج با عشقم و بودنمون کنارهم قراربده ... امیدمم فقط به خودشه 🙏هرچیـبخوادـمیشه هرچی نخواد نمیشه
دلم خواست منم دست در دست برم یه گوشه فلافلمو بخورم 😅 والا انتطار زیادیم ندارم ،نوشابه هم نمیخوام ،اب معدنی ...
ولی جدی گف😭 دلم گرفت ،برام دعا کنید خدا بخواد و زودتر به عشقم برسم تم