یعنی اگه یه حرفی رو من بزنم مهم نیست،اما اگه همون حرفو داداشم بزنه انگار دیگه حکمه.من همین یه داداشو دارم خیلیم دوسش دارم پنج سال ازم کوچیکتره و دوسالی هست که ازدواج کرده.طبقه بالای مامانم اینام زندگی میکنه.الان ناراحتم از دستشون ،راستش چند مدت پیش زن داییم سر یه حرف کوچیک از بابام ناراحت شده بود و گله کرده بود و خلاصه با بابام بد حرف زده بود،ما هم گفتیم مامان دیگه خیلی نمیخاد دور و برشون بگیری و کمتر برو خونشون و...خلاصه مامانم و بابام رفتن رو منبر موعظه و به من گفتن چه اخلاق بدی داری و آدم نباید کینه ای باشه و ما بخاطر طفلک داییت میریم و...من و شوهرمم با وجود اینکه مشکلی برای داییم پیش اومده بود نرفته بودیم خونشون بخاطر اینا،تا اینکه مامانم هی میگفت تو زنگ بزن خونه داییت اینا احوال بپرس و...خلاصه دیروز با خاله م اینا رفتیم یه سر خونه داییم و مامانمم بردیم.حالا مامانم زنگ زده سر تعریف میگه داداشت گفته چقدر شما خودتون سبک میکنین و...قشنگ معلوم بود فقط حرف عزیز دردونه شو قبول داره.انقدر زورم اومد گفتم من که میگفتم جوابمو میدادن و پیش همه گفته بودن من نمیذارم برن اونجا ولی پسر جونش هر چی بگه درسته
پسر سالاره یقین
همون پسر دوست خودمون
چه بده فرق بین پسر و دختر بذاری:/
آره بعضیا اینجوری ان
عیبی نداره حساس نشو
کار خودتو بکن
منم از وقتی یادم میاد وضع همینه حرف داداشام پیش مامانم سنده منم زدم به بیخیالی توهم همین کارو بکن
شاید حرف برادرتونو ک شنیدن
مطمئن شدن و ب فکر افتادن ک
شاید واقعا باید تجدید نظر کنن ....
منم مامانم همینه😔درصورتی ک من تک دخترم و دوتا داداش دارم،هممممیشه حرف داداشام براش سنده و منو بد میدونع و خراب میکنه جلو همه...ولی ولش برام مهم نیس😊درعوضش بابام برام جبران میکنه😍😍😍😍
چند روز پیشم رفتم خونه مامانم اینا،بعد صدای داداشم از طبقه بالا میومد گفتم من میرم یه سر پیش داداش،بعد گفت آره برو اونروز اومده گفته آبجی و شوهرش هیچوقت خونه ما نمیان،هیچوقت به زن من نمیگین باهاتون پارکی چیزی بیاد و...انقدر از اینکه اخلاق خاله زنکی پیدا کرده بدم اومد که نگو.آخه من پارسال گفتم برم کلاس یوگا اول به زن اون گفتم بیا بریم،گفت دستم خالیه،گفتم بیا شهریه ش با من،گفت نه حوصله م نمیشه،با مامانمم خیابونی چیزی میریم بهش میگیم اما یا میگه کار دارم یا میگه میخوام برم حموم،خوب الان این حرفا چیه پشتمون میزنه
من داداش ندارم اما بیچاره شوهرمو هیچوقت حرفشو‌گوش نمیدن مادر و خواهراش
و خیلی بهش بی احترامی میکنن
من یبار گفتم بابا همه حداقل به خواهر یا برادر بزرگترشون به ذره احترام کیذارن شما چرا اینجوری این
میگفتن تو نمیدونی ما رو خیلی ناراحت کرده ! مثلا سر به سرشون میذاشته
خونه ما هم وضع همینه خیلی ازش میترسن
یعنی هرکار بگه برعکسشو‌میکنن اما تو دردسرا یادش میفتن
یه اشتباهی که مامانا از اول میکنن پروبال دادن بیش از حد به پسراست.بخدا اگه زنا تو تربیتشون کوشا باشن انقدر جامعه ضد زن نمیشد.مادر اگه بین بچه هاش فرق نذاره اون پسر میفهمه فرقی بین خودش وخواهرش وجود نداره واز بدو تولد برابری جنسیتی براش جا میفته.من دیدم تو ماشین پسر ده ساله میره جلو میشینه و مادر با اون عظمت پشت میشینه.یا اینکه مادرا پسرم پسرمی راه میندازن که انگار ولیعهد مملکتو زاییدن
حالا پدر و مادرم برای داداشم همه جور خرجی کردن،خونه هم بهشون دادن،حتی پول آب و برق و...میدن،ماشین خریدن واسش،بعد قبل از عیدی بابام بخاطر اینکه خرج دکتر و...دارم 5 تومن بهم داده،البته خود مامانم گفته بود که بده،بعد حالا اونروز میگم چرا داداش اخلاقش بد شده،خودشم میگه آره خیلی،اگه بفهمه که دیگه ما بهت پول دادیم که دیگه هیچی.انقدر ناراحت شدم گفتم خوب بفهمه،چطور من میفهمم برام مهم نیست
اصلا داداشم سال که بگذره یه شب نمیان شب نشینی خونه ما،شوهرمم غریبه و تو این شهر هیچکسو نداره،اما باز داداشم زبونش درازه و میگه اینا نمیان خونمون،اون یه باری هم که منظورش بوده اومده خونمون خودمون شام دعوتشون کردیم.کل پارسال رو یکبار اومدن خونمون.واقعا زن چقدر میتونه رو مرد تاثیر بذاره،زنش قشنگ راه میبردش،اه .اگه حرف بزنیم زرتی میگن فلانی چشممون کرد از بس زنش از این حرفا میزنه،یه بار رفتم خونشون زنش وسط دود اسفند محو شده بود
انقدر دیگه مامانم بها داده به پسرش که شوهرمم گاهی میگه پسر جونش،البته من دفاع میکنم از مامانم منتها تو دلم میدونم راست میگه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
