من سه ماه دیگه زایمان دوممه بچه اولم یکسال و.نیمه میشه نمیخوام از خودم دورش کنم از حالا استرس گرفتم مادرم فوت شده خواهرم هم که با من.میاد بیمارستان خونه مادرشوهرم باید بذارم بندگان خدا خوب ازش مراقبت میکنن ولی از اول حس تملیک نسبت به بچه دارن چون نوه اولشون پیش خودشون بزرگ شده و خواهرشوهرم سرکار میرفت انتظار دارن.منم مدام بچه رو ببرم.اونجا بهشون عادت کنه ما هم هفته ای دوبار تقریبا میریم اما مدام مادرشوهرم میگه بذارش اینجا به ما عادت کنه یکم.داره منو.حساس میکنه به نظرتون حساسیتهای بارداری نیست؟ یا منطقیه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
امید،چه واژه معجزه آسایی.کاش هیچ امیدی از سمت خداناامید نشه.برای سلامتی آقاامام زمان و فرجشون صلواتی بفرستین 😍❤️ اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم ❤️
راستش خودم باهاشون راحت نیستم بجور رفتار ممیکنن که من احساس غریبی میکنم هیچ حرفشون رو.جلوی من نمیزنن منم اخیرا یکم سرد شدم اولا خیلی سعی میکردم.گرم بگیرم ولی کلا از این رابطه دلسرد شدم البته به خاطر رضای خدا نوه شونو سعی میکنم.زود بزود ببرم اونجا ولی نمیتونم تنهایش بذارم قبول دارم یکم حساس شدم.ولی رفتار طرف مقابل بی تاثیر نیست
منم خونمون پیش مادرشوهرمه همش بهم میگه بچت بزار پیش من من از اول ک به دنیا همشمیزاشتمش پیش مادرشوهرم ولی از الان تصمیم گرفتم این کارو نکنم یا ب حداقل برسونم
خب بچتو بزار پيششون خودتم زياد گرم نگيري بهتره ببخشيد ولي اگه مطمعني از بچت خوب نگهداري ميكنن بزارش حون هم احتياج داري ب كمك هم اينه بالاخره خانواده شوهر ب ي دردي ميخورن حداقل والاخانواده شوهر من ك فقط زبوني محبت ميكنن بچه پي پي كنه ال ده كيلومتريش رد نميشن همشم ايش ايش ميكنن اصلانم خوب مراقبت نميكنن بچه همش تو در و ديواره