سلام بچه ها من شوهرم بی نهایت تعصبیه دیگه از حد به در کرده میریم در مغازه ماشین جلوتر پارک میکنه به منم میگه پیاده نشو مبادا فروشنده منو ببینه یا نگاهم کنه البته نه همه مغازه ها کسای که یه ذره سرگوششون بجنبه بعد شوهر خواهرشم خیلی هیزه کثیفه فرداشب دعوت کرده همه رو خونشون بخاطر مریضی پدرش اما مانمیریم بخاطر شوهرش عصری بهش گفتم ماهم بریم گفت چیه دلت برا اون لجن تنگ شده خیلی ناراحت شدم از حرفش الان قهرم باهاش حالا فردا نرم همه از من میدونن چکار کنم؟؟؟