دیشب یه خواب عجییبی دیدم ، توی خواب میدیدم که انگاری توی یه کاخ یا قصر بزرگ بود که از جنس سنگای مرمری خیلی زیبایی بود ،بعد توی همون قصر راهروی بزرگ و طولانی بود که یه صف طولانی از دخترایی بود که دو به دو یا سه به سه کنار هم ایستاده بودن و اونایی که جفت هم بودن عین دو قلو ها یا سه قلو ها کپی هم بودن و لباسا و تاجای شکل هم داشتن ، لباسای بعضیا حریر سفید بود و بعضیاشوش حاشیه آبی خیلی کمرنگ و طلایی داشت ، با حاشیه های متفاوت و هر ردیف هم تاجای شکل هم و رنگی رنگی و درخشان داشتن و خیلی خوشگل و ناز بودن بعد روبه روی همونا ی فضای باز داشت که یه سری دیگه دختر و پسر با لباسای رنگی و حریر تنشون بود و دست هم دیگرو گرفته بودن و مث عمو زنجیر باف میچرخیدن انگار که یه نوع رقص باشه ، خلاصه که یه فضای خاص خوبی داشت ، بعد همینجوری که من مات و مبهوت این صحنه ها بودم یکی از اون دخترای تاج بسر که انگاری فرشته بودن برگشت و رو به من گفت قرآن بخون ! گفتم زیاد بلد نیستم . گفت معنیشو بخون و بهش عمل کن !!! بعد یهو از خواب پریدم.
بچه ها من چند شب قبل از خواب با گلایه از خدا خواستم خودشو بهم ثابت کنه و یه راهی جلو پام بزاره و یه جوری راهنماییم کنه😢😢😢😢
از صبح همینجوری بغض دارم