در حدی نشخوار فکری دارم که شبا گریه مکنم که چرا اینجوری شدم بیش از حد فکر مکنم و نمتونم بخوابم خوابم اصلا سنگین نمیشه مثلا اگرم بخوابم که ذهنم نمیخوابه
اره منم مشکلاتی دارم ولی خب قبلنا مشکلاتم از اینم بدتر بود اما عین خرس میخوابیدم الان معلوم نیس چم ش ...
منم قبلا مشکلاتم بیشتر بود و کمتر فکرم درگیر بود،میدونی ذهن آدم تا یه جایی کشش داره،سختی و ناراحتی از یه حدی فراتر بره دیگه آدم توانش کم میشه چون به مرور روی هم جمع میشه.سعی میکنم روابطم کمتر کنم،آدمای سمی رو حذف کنم تا یکم آرامشم برگرده