سرکارم نهار نوشیدنی دوغ خوردم که کاش نمیخوردم.دیشب هم تا دیروقت شام با دوستم بیرون بودیم انرژی برام نمونده. خیلی خسته ام. گیج خوابم. فقط دلم میخواد سرمو بذارم رو میز و بخوابم
نمیدانم چرا تحمل جمعیت را ندارم...تحمل زندگی فامیلی را ندارم...من آنقدر به تنهایی خود عادت کرده ام که در هر حالت دیگری خودم را بلافاصله تحت فشار و مظلوم حس میکنم..تا دور هستم دلم میخواهد نزدیک باشم و نزدیک که میشوم میبینم که اصلا استعدادش را ندارم...!