نمیگم بد لود ولی پدرومادر عقل داشتن پونزده سالگی دادنم به یه پسر معتاد گوز دار کج و گیج واقعا ميگما منم خوشگل بودم هیچ کس باور نمیکرد واقعا تحمل دست دادن باهاش نداشتم چ رسه زندگی طلاق دعوا کتک مهریه امو خانوادم گرفتن تحقیر هزار تا بلا آخرش زن یه مردی شدم با یه بچه خب مشکلات زیاد هست ولی گذشته جوونیم درسم همه چیزو خانوادم گرفتن راه دورم انتظار دارن گذشته یادم بره چون پیر شدن بگم عیبی نداره ولی نمیتونم نمیشه ناراحتی قلبی گر فتم
یه صلوات برای آرامش و شاکر بودنم به همه چیزایی که هست و دیگه نمیشه تغییرش داد
یاد گذشته یاد جوونیم یا آرزوهام که به باد دادن گناهی نداشتم
خانواده های عوضی اینکارو با بچه هاشون میکنن انگار دشمن دختراشونن بعد ک ب پیسی بی پولی میخورن توقع دارن دختره جمعشون کنه چون انقد دخترارو احساسی احمق دیدن!