نه من دوتاشون پسرن بخدا یه وقتایی میشینم گریه میکنم میگم کاش به دنیا نمیآوردم هم موقع زایمانش زجر کشیدم هم بعدش
دو سه بار که گمش کردیم دو بار از در خونه رفت بیرون ۳ سالش بود یه بار تو ۳ سالگی از رو دیوار همسایه رفت خونشون یه بار رفتیم بانک دیدیم نیست ما و مغازه دارا پنج شش نفری تو خیابونا دویدیم اینور اونور تا پیداشد
یه بار از کمد رفت بالا باکمد افتادن رو تخت در کمد کنده شد شیشه اش شکست آخ چی بگم چندتا شیشه گوشی شکست دو تا پتو با هویه سوراخ سوراخ کرد در داشبورد ماشینو زد شکست
خلاصه پدری از ما درآورد و داره در میاره