خوابی که دیدم :
رو به روم یک پسر بود با همون مشخصاتی که میخواستم :
چشم های درشت و خاکستری🙂
قد ۱۸۵😀
موهای سیاه مثل جوهر😃
بینی خوش فرم😄
دو تا فرو رفتگی تو گونه هاش ( همون چال گونه)😶
فک زاویه دار😎
خودم هم :
چشم ها آبی
۲۸ تا کک و مک روی گونه ها و بینی
مژه های خیلی بلند
موهای بلند و نقره ای
بینی ریز
لب نازک
اونوقت یک دفعه کلی آدم که زره حالت چرم تن شون بود ریختن و اون و سرباز هاش مشغول جنگ با اونا شدن
الهی حتی یک زخم هم بر نمی داشت اینقدر ماهر بود
منم شمشیر و کشیدم و شروع کردم به کشتن اون آدم ها ( تو خواب عین یک جنگجو شده بودم🤣) یکدفعه یک عالمه خون یکی که کشته بودم ریخت روم منم متوقف شدم و از پشت یک خنجر رفت تو سینه ام
همون لحظه صدای مامانم رو شنیدم که گفت باران برو نون بگیر😭😭😭😭😭😭🤣🤣🤣
الان نمی دونم باید نگران تعبیرش باشم یا فقط به این فکر کنم عجب خواب عجیبی دیدم😑
مسخره ام نکنید تو رو خدا😂