خلاصه تا ۱۰ سال همینجور بود ماهی یکی دوبار دیوونه میشد منم التماس و خواهش بیا آشتی کنیم و بیا تروخدا غذا بخور و اونم تازه با من قهر میکرد و میرفت توی اتاق در را می بست
بعد میدونی چه جوری بهتر شد؟؟؟
من دیگه برام بی تفاوت شد وقتی عصبانی میشد اصلا انگار نه انگار میکفت خودم را میکشم هیچ واکنشی نشون نمیدادم
میزد خودش را برام مهم نبود
قبلا گریه و زاری که خودت را نزن
بعد دیگه بهتر شد الان کمتر اینکارررا میکنه خودش را اصلا دیگه نمیزنه فقط میره توی اتاق و چیزا را پرت میکنه منم اصلاااا برام مهم نیست
چند ساعت بعد خودش میاد بیرون حرف میزنه و چیزهای که پرت کرده را جمع میکنه
باورت میشه