خودم ۱۸ سالمه خونمون شهرستانه بعد اینجا بیشتر ازدواج زیر ۱۸ ساله دختر همسایمون به شدت فقیر بودن جوری که مثلا لباس های کهنمون رو بهشون میدادیم بعد کلاس هشتمه شوهر کرده با یه پسر بیست ساله مامانم میاد میگه اسم دختره زهرا خاک تو سرت از اون یاد بگیر
باز دختر عموم دوسال ازم کوچیکتره پارسال شوهر کرد باز همین ماجرا
دختر خالم یه سال بزرگتره ازم پارسال اینم شوهر کرد باز همش همینو میزد تو سرم
دختر همسایمون هم یکیش یه سال ازم بزرگتره حاملست
اون یکی هم یه سال ازم بزرگتره دوساله عقده
فقط من و خواهرم تو این کوچه مجردیم بعد میگه همه دخترای کوچه سر و سامون گرفتن دخترای من موندن
همیشه موقع دعوا ها میگه