عزیزم دقیقا ماهم با همسایه مون همینجوری شد عروسی پصرشه دعوتمون نکردن ماهم روز عروسیش رفتیم بیرون اخرشب برگشتیم خیلی ام ناراحت شدیم
اما چند روز بعد.بهشون گفتم مارو دعوت نکردید باور نمیکردن گفتم بخدا کارت ندادید.خانومه زد رو.دستش شوهرش اومد گفت دیدی چی شده فلانی رو.دعوت نکردیم گفت اتفاقا من گفتم چرا نیستید نمیبینمتون.
خلاصه یادشون.رفته بود مطمئن بود.راست می گفت یادشون رفته بود چون ما اونجا مستاجر بودیم. ولی باهم خوب بودیم.خیلی