من دو سه ماه قبل به یکی از دوستام ؛ خواهر شوهرمو معرفی کردم برای داداشش. انصافا خانواده خوبی ان.
ازون ور مادرشوهرم اینقدر اینارو سر کار گذاشت. ینی مثلا میکفت من جمعه یهتون خبر میدم ؛ جمعه زنگ نمیزد نتیجه رو بگه!
دوستم بهم میگفت بابا بگید بالاخره چی شد؟ ما بیایم نیایم؟ چون بایپ برنامه ریزی میکردن برای رفت و آمد. یک مقدار مسیرها دور بودن از هم.
بماند که خواهرشوهرم اولش خیلیی خوشش اومد ولی بعد زد زیر حرفاش وهرچی تو خواستگاری قبول کرده بودو زد زیرش؛ یهویی ام در کمال ناباوری جواب منفی داد و بعد یه ماه الافی دوستم اینا؛ جواب منفی عایدشون شد.
حتی همسرمم کفرش گرفته بود میکفت مامان اینا خواستگارن برده که نیستن اینجوری از رو شیکم سیری برخورد میکنین. نمیخواید بگید نمیخوایم.