بابای من همینجوری بود،یادمه بابای یکی از بچه ها فوت شده بود منو خواهرم کوچیک بودیم تو اتاق با هم حرف میزدیم به هم گفتیم خوش بحال فرزانه که باباش مرد بیا با هم دعا کنیم بابای ما هم بمیره،،،و بعدش با هم دعا کردیم،،،،،،، الان که سن بابام رفته بالاتر و ما ازدواج کردیم بابام بهتر شده اخلاقش