2777
2789

کسایی که در جریان تاپیکای قبلم هستن توروخدا بگین با این که بعد چند ماه قهر با خانواده شوهرم به خاطر این که میخاستن با زور خودشون بیان تو خانه اجاره ای ما با ما زندگی کنند وتا مرز طلاق رفتیم وبرگشتیم چون نمیخاستم با هاشون تو یک خانه زندگی کنم وشریک باشم ومادرشوهرم بعد چند ماه پاپیش گذاشت همه ی خانواده رو دعوت کرد به خاطرمن که آشتی کنم وآشتیمون داد 


الان بعد مدت ها از اون آشتی کنان شوهرم رفت خانه مادرشوهر وپدر شوهرم گفت بیا بریم ولی من گفتم نمیام اونم خیلی ناراحت شد وخودش تنها رفت


ولی به من گفت تو دیگه خودتو کامل از خانوادم جدا کردی ورفت


ادامشو میزارم....‌‌

چرا نرفتی ؟

وقتی اونا پا جلو گذاشتن و شما هم تو مراسم اشتی کنون هم شرکت کردی ؟

فقط 24 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
چندسال ناباروری داشتیم، تجربه رفتن به طب سنتی، iui ،ivfو همچنین تجربه بارداری سخت .لکه بینی،هماتوم ،جفت سرراهی سوراخ شدن کیسه اب و استراحت مطلق و..،در اخر تجربه بزرگ کردن دوتا فسقلی نارس یک کیلو نیمی تقریبا دارم🤕😍.دوستان هرکی سوال داره در این موردها حتما و با کمال میل پاسخ میدم،فقط صلوات برای سلامتی فسقلی هام یادتون نره ،مرسی❤️💋

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

تاپیک های قبلیت رو خوندم بهت حق میدم که نخوای ارتباط بگیری اینطوری احترام و حرمت ها هم حفظ میشه تو هم ارامش داری، منم اگه کسی خیلی اذیتم کنه از اون ادم ها دوری می کنم چون نمیتونم مثل اون ادم ها رفتار کنم و مقابل به مثل کنم فقط منم که اذیت میشم این وسط پس دوری بهترین گزینه

تاپیک های قبلیت رو خوندم بهت حق میدم که نخوای ارتباط بگیری اینطوری احترام و حرمت ها هم حفظ میشه تو ه ...

چیکار کنم شوهرم ناراحت شد ازممن میگم دوریو دوستی بهتره برام اینجوری نمیتونن ازم سوء استفاده کنن واقعا انقد اذیتم کردن که زده شدم ازش وااالبته مهم ترین دلیلم اینه که همسرم به طور مطلق طرف اوناس حتی اگه بفهمه بهم ظلم وبی احترامی میکنن بازم طرف اوناس حتی بچه های خواهرشو به من تر


جیح میده 


ومن بیشترازشون میترسم

با این کار شوهرم دلش سیاه نمیشه ازمن


ببین لازم نیست مثل قبل زود به زود بری ولی مثلا دوماهی یه بار برو و اونجا یه گوشت در باشه یه گوشت دروازه ! هر گوهی خوردن و هر رفتاری کردن سگ محل کن و واگذار کن به خدا ... اینجور آدما بیمارن ( حالا یکی جسمی بیماره ، اینا روانی بیمارن) مرض آزار و ادیت دارن خدا خودش به موقعش همچون سرجاش میشونتشون که شاخ در میاری .فعلا روی رابطت با همسرت تمرکز کن و بهونه دستش نده

اونجام میری مثل مهمون برو و بیا و خودت رو تو دست و پا ننداز .خودت رو هم نگیر.با اعتماد به نفس و پشت صاف و یه لبخند ملیح رو لب بشین 

تو مگو همه به جنگند و زصلح من چه آید                               تو یکی نه ای،هزاری تو چراغ خود برافروز                                                                                                                                                       که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر                                      که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز 

با این کار شوهرم دلش سیاه نمیشه ازمن

مگه قبلا دلش با تو صاف بود؟ الان فرقش با قبل چیه

هر کاری بکنی تهش تو میشی ادم بده چه کار خوب چه کار بد

صبح تا شب بری خونه ی مادرشوهرت کلفتی هم بکنی باز هم یه چشم این مرد نمیای

ببین لازم نیست مثل قبل زود به زود بری ولی مثلا دوماهی یه بار برو و اونجا یه گوشت در باشه یه گوشت درو ...

خوندی تاپیکامو به خدا دلم ازدستشون خونه الان ادای مظلوم هارو در میارن برا شوهرم.

میگم زنگ بزنم شوهرم که خانه مادرشه وبگم بیادنبالم

مگه قبلا دلش با تو صاف بود؟ الان فرقش با قبل چیههر کاری بکنی تهش تو میشی ادم بده چه کار خوب چه کار ب ...

آره قبلا خیلی به خانوادش محبت واحترام گذاشتن وشوهرم به چشم خودش دید که من خوبی کردم ولی اونا در جواب بی احترامی کردن میدونست خودش ولی از اونا دفاع کرد ومنو کرد آدم بده

خوندی تاپیکامو به خدا دلم ازدستشون خونه الان ادای مظلوم هارو در میارن برا شوهرم.میگم زنگ بزنم شوهرم ...

شما صددرصد حق داری عزیزم.منم جای شما بودم دلم نمیخواست تا آخر عمر قیافشون رو ببینم...ولی الان مجبوری مثل خودشون سیاست داشته باشی و آتو دست شوهرت ندی... اونجا میری قشنگ با اعتماد به نفس و قرص و محکم باش.با یه لبخند ملیح و اروم تو چشمات برو و در حد اعتدال احترام نگه دار. مثل مهمون برو و بیا .هرچیم گفتن فقط نگاه کن و پوزخند بزن....اینجوری بیشتر میسوزن.اگه دیدی محلت نمیدن هم بشین با شوهرت حرف بزن یا تلویزیون نگاه کن یا گوشیت رو چک کن ...

تو مگو همه به جنگند و زصلح من چه آید                               تو یکی نه ای،هزاری تو چراغ خود برافروز                                                                                                                                                       که یکی چراغ روشن ز هزار مرده بهتر                                      که به است یک قد خوش ز هزار قامت کوز 

خب چرا میخواستن بیان پیشتون دردشون چی بود

تاپیکامو بخون خودش خانه تکمیل توروستا داشت واز بوگی روستا بزرگ شد ولی میخاست بیاد خانه من هم  توشهر باشه هم مریض هستن ازشون مراقبت کنیم وحواسمون بهش باشه میگفت من وپسرم شریکیم وبه هیچ کس ربط نداره (شوهرمم با این که دلش نمیخاست ولی هیچی نگفت وازشون دفاع کرد جرعت نه گفتن نداشت)

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792