بچه هامونو نبردیم اولش راضی بودن که بمونن خونه پدرم و بازی کنن با دوستاشون حالا که برگشتیم دختر کوچیکم مدام میگه چرا مارو نبرده بودید مگه ما چیکارتون داشتیم و ....خلاصه که حالمون رو گرفته بدجوری دختر بزرگم یبار گفت ولی کوچیکی خیلی میگه نمیدونم چیکارش کنم۵ساله و ۹ ساله هستن
نبردیمشون بعلت سردی هوا و اینکه پول نداشتیم زیاد
و خودشون عم گفتن میریم خونه ی عزیز بیشتر خوش میگذره با دوستامون
بگو همیشه که بچه رونمیبرن
کو سرما😂
بچه ۵ ساله چه توقعی داری ازش
چرا باید حرف بچه ۵ ساله حالتو بگیره
اشکال نداره الان بچه ها رو ببرین پارک یا خانه کودک براشون یه خرید کوچیک کنید با یه شام بیرون دیگه یادشون میره
چی بگم والا
کاش بچها تون هیچ وقت تحت هیچ شرایطی تنها نگذارید
خونه پدر مادر خودتون هم حتی
من خودم تنها نموندم بچگی همیشه خانوادگی جایی رفتیم اما اگه جایی بوده منو نبردن بهم گفتن بزرگتر شدیم میبریمت اینطور آروم شدم
منم ۴سال پیش با خواهرا مجردی رفتیم مشهد همه چی خوب موقع برگشت تو قطار بودیم یه فیلم گرفتم به همسرم فرستادم خواهر زاده هام کوچیکن اومده بودن توی فیلم دیده شدن ،پسر کوچیکم ۵سالش بود تا یکسال همش میگفت چرا منو نبردی قطار چرا اونا بچه هاشون اورده بودن
