بچه همسایه پسری سه چهار ساله هست. من را تو کوچه میبینه میدوعه میاد میگه بریم خونتون. منم مجردم. میاد میشینم یک چیزی میخوریم و جیبشم پر میکنم میره. این مامانش با اخم میاد دم در میگه قلی (اسم ناشناس) را بگید بیاد. اینک عر میزنه که نمیرم.مادرشم ول میکنه میره. این اخم مادرشا درک نمیکنم. من که نامه فدایت شوم ننوشتم😁 ولی خب بچه بانمکه. دوستش دارم. چه کنم.
اصلا حتی اگه مادرش هم راصی بود راه نده و یه طوری بپیچون بچه خیلی مسئولیت داره
من نگران این چیزا نیستم. ببین من هر بچه ای پیشم باشه ثانیه چشم برنمیدارم چون میدونم هر لحظه خطر هست. ولی راست میگید. حتما جدی تر نگاه میکنم به این موضوع