دخترم موقعی ک نامزد کرد فقط شونزده سال داشت خیلی دختر خوب و اروم.اصلا راضی نبودیم چون فامیل بود قبول کردیم ی مدت نامزد بمونن درسش تموم بشه شش ماه صیغه موندن دو روز مونده ب عقد خواهراش و مادرش با دخالت های بیجا برای خرید عقد ومیگفتن ما اصلا برای خرید عقد رسم نداریم.سر این موضوع حرفمون شد و دوروز مونده ب عقد نامزدی به هم خورد اونا رفتن پشت سرشونم نگاه نکردن و من موندم و با دختر شونزده ساله چرا این کارو کردم و از همون اول قبول کردم در حالی ک درسشم خیلی خوب بود.حالا بعد شش ماه ک دخترم دوماه دیگ کنکورشه و خیلی جدی داره میخونه هی همشون ب گوشی دخترم زنگ میزنن و پی ام میدن ما پشیمونیم.تو اون شش ماه هم من بیماری عصبی گرفتم هم شوهرم هم دخترم.تازه داشت از یادمون میرفت ک اومدن دوباره.حالا نمیدونم چیکار کنم?دخترم جواب پی اماشونو بده?چیکار کنیم?
نبودنِ تو فقط نبودن تو نیست، نبودنِ خیلی چیزهاست...کلاه روی سرمان نمی ایستد! شعر نمیچسبد...پول در جیب مان دوام نمی آورد! نمک از نان رفته!!! خنکی از آب.......ما بی تو فقیر شده ایم مادر💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.