خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
تا این لحظه نازایی دارم دعام کنین هرراهی تونستم رفتم نشده.کاش دعای شما راه آخر باشه و بشه معجزه زندگیم.اگه خوندی و صلوات فرستادی یه قلب 💝برام بفرست دلم شاد و امیدوار میشه
اینجاس که باید از خودمون سوال کنیم که اگر بچم نمیتونه یه ماشین داشته باشه حتی، اصن باید دنیاش بیارم؟
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی
پس همون تک فرزندی بهتره که ارث همرسید بتونن توش زندگی کنن بخان تقسیم کنن چیزی نمیمونه
من تو تاپیک استارتر نظر میدم و استارتر میتونه جوابمو بده چه مخالف باشه چه موافق پس کسی جزء استارتر با نظرم مخالفه ریپلای نکنه چون درجا براش گزارش میزنم و نی نی یارروتگ میکنم خود نینی یار بهم گفتن درجا گزارشش رو بزن
دیروز ی کلیپ دیدم مرده میگفت من اگه بمیرم خانواده پول دیه را بذارن بانک مبلغش بیشتر از حقوقمه ...بذقدری دلم سوخت ک نگو🥺😔 ببین اوضاع چ داغونه و توی فکر مردهای ما چی میگذره
سالها دویدم ولی به مقصد نرسیدم ..... برای همه منتظرها و من دعاکنید ....
من واقعا دوست داشتم یه بچه بیارماما نسستم حساب کتاب کردمگفتم برای چند صباح دلخوشی خودم یه ادم رو بدب ...
قربون آدم چیزفهم
روزی سگی داشت در چمن علف میخورد. سگ ديگری از کنار چمن گذشت. چون اين منظره را ديد تعجب کرد و ايستاد. آخر هرگز نديده بود که سگ علف بخورد! ايستاد و با تعجب گفت: اوی ! تو کی هستی؟ چرا علف میخوری؟! سگی که علف میخورد نگاهش کرد و باد در گلو انداخت و گفت: من؟ من سگ قاسم خان هستم! سگ رهگذر پوزخندی زد و گفت: سگ حسابی! تو که علف میخوری؛ ديگه چرا سگ قاسم خان؟ اگر لااقل پاره استخوانی جلوت انداخته بود باز يک چيزی؛ حالا که علف میخوری ديگه چرا سگ قاسم خان؟ سگ خودت باش... #زمستان بی بهار / ابراهیم یونسی