اها
اینم بگم
مادرزنداییم
خدابیامرز
اونم زن ساده ای بود پیر
جلو در نشسته بوده
یه خانمی میاد بهش میگه من گم شدم و ...
اینم ساده میارش خونه
پسراشم طلافروش چقدرم طلا داشت خدابیامرز
خانمه میگه من توی وام و ...هستم
تو اب دادی منم برات وام جور میکنم
الان زنگ میزنم همکارم بیاد رایگان وام بنویسه
تو طلاهاتو درار نبینن
اینم بنده خدا در میاره جلو این میذاره کنار
بعد چند دقیقه میاد یه خانم دیگه الکی مشخصات و ...میگیرن میرن
بعد میفهمه طلاهاشم بردن
نفهمیده
بنده خدا خدابیامرزش
پسرشم توی کرج طلافروشی داشت دزد زد
یه گلوله زدن بهش فوت کرد اونم خدابیامرزه
کلا از طلا شانس نداشتن