هیچ بایدی وجود نداره
من مستقل شدم
پول خوبه
ولی به خستگیش نمی ارزه
همیشه خسته و کوفته ایی
از تمام تفریحاتم باید بگذری
عروسی
جشنا
بیرون رفتنا
فک کن پریود باشی انگار تیرخوردی ولی باید بری سرکار
ناراحتی باید بری سرکار
غمگینی کار
خوشحالی کار
عیده کار
آخر هفته کار
حالا فک کن ازدواجم کرده باشی بچه داشتی باشی
هم کار خونه انجام بدی
هم بری سرکار
رسما فلج میشی😓
هیچ بایدی وجود نداره
آدمیاد مگه چقدر جون داره
زنیم مردان آهنین که نیستیم
توان شو دارید برید
وگرنه هرگززززز
روز هزار بار پشیمون میشم
ولی بخاطر مشکلاتم مجبورم برم سرکاررررر
فقط بخاطر پول تحمل میکنم
خسته شدم
😓🚬
تو این مساله هم افراط و تفریط شده
دقیقاا منم واسه همینا کشیدم کنار دیگه نرفتم دنبالش. چون توان جسمی خودمو میشناسم.. وقتی همسرم میتونه من چرا خودمو اذیت کنم.
خدا قوت عزیزم
کارتون چیه ؟
آره کار بیرون و خونه واقعا سخته و فشار میاد به خانم
عزیز برخی شرایط زندگیشون طوریه باید پول دربیارن،اگه نه من خودم خونه دارم صبح تا شب متیشورم، میپزم،جارو میکنم،اوه وقت کنم روزی یه سریال هم ببینم
حرف باید نیست عزیزم
حرف اینکه استقلال مالی یک امتیاز برای خودت
حتی برتری به دیگری هم حساب نمیشه من پرستارم ، شغلم جز مشاغل سخته اما واقعا این هندل کردن شرایط به زندگی ام نظم داده هم نامزدم متوجه شخصیت خود ساخته من شده هم متوجه نحوه مدیریت من
اتفاقا من به عقب برگردم اول به استقلال مالی میرسیدم بعد به ثبات فکری و رفتاری ، دقیقا همین مسیر که رفتم تکرار میکردم
دقیقا منم میرم سرکار جنازه برمیگردم
رگای پامم فکر کنم براب نشستن زیاده خیاطی میرم سرویس شدم اما تلاش برای پول نکنم نه کفش دارم نه گوشی خسته شدم از بی پولی برای موندن شام و ناهار باید بتونم خیاطی یاد بگیرم
فکر میکنی بخدا من آرزوم ی کار خوب داشتم خیلی خسته میشدم
