2777
2789
عنوان

درد و دل و داستان زندگی

5335 بازدید | 177 پست

۲۲ سالم که بود با یه پسر دوست شدم خیلی دوست داشتیم همو از روز اول هم قصدش ازدواج بود ولی مامانم قبول نمیکرد میگفت اونا از ما سر ترن و ما نمیتونیم جلوی اونا دربیایم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

۴ سال از دوستی من با این پسر گذشت درس منم تموم شد و یه کار خوب پیدا کرده بودم

بهش گفته بودم مامان بابام جدا شدن

کلی هماهنگی کردم که بابام بیاد تو جلسه خواستگاریم

قبل جلسه خواستگاری مامان و بابام دعوا کردن

و منم کلی گریه کردم

خواستگارا که اومدن بابام ماشد وسطش رفت

پدر دوست پسرم هم بهش برخورد و رفتن

۴ سال از دوستی من با این پسر گذشت درس منم تموم شد و یه کار خوب پیدا کرده بودمبهش گفته بودم مامان باب ...

چه بد

امان از پدر و مادرهای خودخواه😔

(مادر خودمم یکی از همیناست)

با احترام درخواست دوستی نمیپذیرم🙏💚

مامان من یه حالت سلطه طلب داره

بابامم یه آدم بیخیاله

تو این مدت مامانم یه خواستگار معرفی کرد

که هنوز دانشجو بود شغل نداشت حمایت خانوادگی نداشت

رسما خودش بود و یه دست لباسش

مامانم میخواست برای خودش نوکر بیاره

یکی که بهش دستور بده و چون خرجیشو میده لال باشه جلوش

پسره حتی سربازی هم نرفته بود

مامان من یه حالت سلطه طلب دارهبابامم یه آدم بیخیالهتو این مدت مامانم یه خواستگار معرفی کردکه هنوز دا ...

مادر منم همینه بسیار کنترل گر،خودخواه و حسود

با احترام درخواست دوستی نمیپذیرم🙏💚

خانواده پسره درب و داغون بودن 

مال یه سمت دیگه ایران بودن

پسره بدون مامان باباش و فقط با خواهرش اومد خواستگاری

بابام اومد و رفت با پسره تو اتاق صحبت کنه منم صدا کرد دیدم شلوارشو عوض کرده پیژامه پوشیده و دراز کشیده و داره سیگار میکشه بهم جلوی پسره گفت بیا یه عکس یادگاری ۳ نفره امروز بگیریم!

نه شرطی گذاشت برای پسره هیچی

انگار آشغال داشتن شوهر میدادن

در حالیکه من هم خوشگلم هم تحصیلکرده هم شاغل

خانواده پسره درب و داغون بودن مال یه سمت دیگه ایران بودنپسره بدون مامان باباش و فقط با خواهرش اومد خ ...

وااای این دیگه کی بود؟؟فقط خواهشا نگو که به این تحفه بله دادی و ازدواج کردی

با احترام درخواست دوستی نمیپذیرم🙏💚

قرار عقد دو هفته بعد با این پسره گذاشتن

من خیلی تحت سلطه مامانم بودم

نمیتونستم قاطعانه بگم نه

ولی کلی خواهش و التماس کردم که مامان عقد رو عقب بندازیم گفت نه محرم شروع میشه!

گفتم بمونه بعد صفر گفت نه مهمون دعوت کردیم

گفتم بگو یه نفر مرده یه بهونه ای درست کن من حداقل با این پسر یکم آشنا بشم

قبول نکرد


۳ روز مونده به عقد پسره حلقه رینگ ساده برای هر دومون گرفت من انقد بی ذوق بودم حتی نمیخواستم حلقه برم نگاه کنم پول دادم اون بخره

حلقه ای که خریده بود رو که دیدم خیلی نازک بود گفتم این اون قیمت نمیشه گفت همینه که هست

بردم به طلا فروش نشون دادم اون زمان ۳ تومن پسره از من گرفته بود طلافروش گفت این ۹۰۰ هزار تومنه

به مامانم گفتم این پسر یا دزده یا خنگه که سرش کلاه گذاشتن

گفت نه تجربه طلا خریدن نداشته

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز