من تو ی ساختمون با مادر شوهرم زندگی میکنم خواهر شوهرم ب تازه گی معلم شده و سه تا بچه داره یکیش مدرسه ای هست دومی چهارسالش و اخری شیر خوار میخواد بزارشون پیش مادرش و بره سر کار مادرش هم پیره حوصله بچه نداره قطعا میندازشون گردن من من هم حوصله بچه ندارم چون خودم ی دختر پنج ساله دارم بچشو میفرسته پیش بچه من بازی کنه ب نظرتون چی کار کنم قبلا هم ی بار تذکر دادم بهش ک بچتو نفرست خونم حوصله بچه ندارم از الان استرس گرفتم
بی محلی باز نکردن در خونه
وا خب پرستار بچه بگیره
چقد حسودی
قشنگ معلومه چون معلم شده حرصت گرفته
پیش خودت میگی با سه تا بچه معلم شدنش چی بود
مینشست خونه اینارو بزرگ میکرد
خیرت به کسی نرسه خیر بهت نمیرسه
تو که بیکاری اون بچه هم میاد با بچه ات باری میکنه بچه خودت همبازی داره
چه عیبی داره؟
بازم تذکر بده
چند بار در خونتون باز نکن بچه ها اومدن در زدن بگو مامانتووبگو مهد کودک دو خیابون جلوتره من حوصله ندارم
نه بهش بگو که. ببخشید بچه کوچیک مسئولیت داره من نمیتونم بپذیرم. اگه خدایی نکرده اتفاقی براش بیوفته توی خونه من، نه من خودمو میتونم ببخشم و نه میتونم پاسخگو باشم. لطفا بچتون بذارید مهدکودک من تواناییش ندارم بچه دیگران رو نگه دارم.
مگه همیشه باید وظیفه باشه ؟
چی میشه ادم بک بار لطف کنه به جایی بر میخوره؟
فردا بخوان وام بگیرن از اولین کسی میخوان ضامن شه خواهر شوهرشه
پس اونم وظیفه ای نداره ضامن اینا شه
بعدشم چیزی از این خانم کم نمیشه دوتا بچه بازی میکنن
این خانم از این حرصش گرفته اون بره کار کنه پول دربیاره بچه هاش رو سر این باشن اخر ماهم هیچی در نیاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
