پدرشوهرم هروقت میریم تفریخ من وشوهرم هی زنگ زنگ و خستمون میکنه و میگع کی میاین ودیر کردین و هی میخاد کنترلمون کنه و مادرشوهرم میگه اینا برن خونشون نمیذونی کجان که!!رسما داره تشویقش میکنه غیرمستقیم ادامه بذن،خونمون رفتیم چ رفتاری کنم اینا سواری نگبرن ازم!؟؟؟؟همه جوره دخالت نکنن و خیلی چیزا!؟؟ی تازه عروس چجوری باید رفتار کنه رفت خونش!؟؟
اوائل نامزدی نمیشناختمشون براشون زنگ میزدم در هفته بعد کم کم روشدن فقط مناسبتی زنگ میزنم
به نظرم الان که نامزدی باید خیلی رک حرفات رو بگی...
اصلا خجالت نکش
فقط میتونم بهت بگم باید همسرت اجازه دخالت و اختیار داری نده
هیچی به شوهرت یاد بده نذاره خانواده ش دخالت کنن، این رو از همین الان بدون شما مسئول این هستی حد و خودو خانواده خودت و همسرت مسئول این هست که حد و حدود خانواده خودش رو مشخص کنه
اینبار که زنگ میزنن، ناراحتیت رو به همسرت نشون بده، بگو مگه بچه اییم اینطوری میکنن، مه با دعوا و تنش، با زبون خوش
مشخصه همسرت، پسر مدیریت پذیریه، اگر مدیریتش رو در دست نگیری، پدر و مادرش تا اخر عمر وسط زندگی شما نشستن
البته خیلی از این پیگیری ها و.... به مرور زمان از بین میره
تو خودت طرفشون نشو عزیزم
سلام عزیزم
اول اینکه ۹۹ درصد کار رو همسرت باید انجام بده !
ایشون هستن که نباید اجازه دخالت بدن
و اگه همسرتون حتی بعد عروسی همراهی نکنه شما علنن هیچ کاری از دستت بر نمیاد
نمیگم کاری نمیتونی بکنی نه! اما اگه همسرت حد و مرز بزاره کارت راحت تره و مادر پدر همسرت هم متوجه میشن کم کم و کنار میان که دیگه تو زندگی پسرشون دخالت نکنن ( سخته و باید تو روشون ایستاد مطمئن باش بعدا خیلی به مشکل میخورید )
از الان روش کار کن کاملا غیر مستقیم!!!
تاااااا بعد عروسی ناخودآگاه کنترل کنه
شما هم هر حرفی رو پیش خانواده همسر نزن
نگو رفتم لباس خریدم فلان قیمت
یا
با همسرم رفتیم مثلا فلان جای تفریحی !!!
اصلا آمار نده
اصلااااا
دقیقا،میترسم فردا روزی همه چیو ب کامنمون تلخ کنن و همسرم ماشینش یا پدرش نصف نصف پول داذن اما ب اسم باباشه و حتی خونمون هم همینطور و هی من میحاد از شوهرم بتیغه و میگه فلان چیز باهم پول میزاریم میخریم و من میگم نداصلا با بابات هیچی شریک نشو سوذ ندارع
ن بخدا از وقتی شناختمشون اصلا نمیگم چون مامانش سالی یبار میزه بیزون اونم ۱۳بدرهست وهمش منتظره کل فامیل جمع بشن سالی یبار بزن بیرون که دیگه فامیلاشونم نمیرن و مارو میدید میرفتیم بیرون و وقنی برمیگشتیم خونشون همه اخم و تخم میکردن و انتظاز داشتن اینا هم باشن،اژ اون وقت هیچ آماری نداذم
اینا خیلی گیزن و بخدا اصلا احساس نمیکنم نامزدیم و همش همسرم میترسه میخایم بریم بیزون و بااینکه همسرم برای نصف ماشین پول داده همه براش اختیاز داری میکنن و پدرشوهرم زده ب نام خودش و شوهرم هم ک نگم
خب خوبه خدا خیرت بده
کلا زیاد با خانواده همسر صمیمی نشو
از کللللل طایفه همسر با همسرت صمیمی شو بقیه رو بریز دور 😆😂😂😂😂😂😂
هیچ خیری تو ارتباط با خانواده همسر نیست
رابطه تو محدود کن مخصوصا بعد عروسی
بعد از عروسی هم انقد مشغله برای خودت و همسرت درست کن که اصلا یاد اونجا نکنه ( نه اینکه کلا نری - طوری هم نشه که هر روز بگه پاشو بریم اونجا )
مثلاً من خودم معمولا آخر هفته تا میرم!چه خونه مامانم چه مادر شوهر
یه وقتایی دلم میخواد دوتایی باشیم برنامه از قبل میریزم
مثلاً میگم جمعه بریم سینما !
چون از قبل برنامه ریخته دیگه نمیتونه بگه بیا بریم خونه مامانم!
این کار به عشق و علاقه بین خودتون هم کمک میکنه
اما مادرشوهر من انقددددددد وسط صبحت های دوتایی ما یا وقت عصرونه و شام زنگ میزد کههههه شوهرم کلافه میشد خودش متوجه میشد مادرش اصلا خونه خودمون هم اجازه تایم دو نفره بهمون نمیده😂😂😂
کنترل از راه دور میکرد
الانم زنگ میزنه ببینه شام , ناهار خورده یا نه اگه ارههههههه چی خورده ؟
کلا مریضن ولش
بریم بخوابیم و لعنت به شیطون بفرستیم 😅🤝🏻
