حوصلم خیلی سررفته بود
رفتم بیرون دم غروب میخواستم ی سری مدارک بدم بهش تو پروسه طلاقیم رفتم شرکت دیدم دختره مثل چسب چسبیده بهش شوهرم منو دید هول شد میخواست جداش کنه دختره نمیرفت اخر گفت شوهرت الان مال منه از بس چاق بودی نتونستی ارضاش کنی
فقط بهش پوزخند زدم گفتم لاشخور دوس نداشتم دهن ب دهنش شم
شوهرم صد مقصر در شکی نیست ولی اون زنای خرابی ک زندگی خراب میکنن متاسفم براشون