من زمانی که کنکوری بودم باید درس میخوندم خب نمیتونستم برم مهمونی و جایی مامانم هر روز باهام دعوا میکرد که تو اذیتمون میکنی هیچ جا نمیای پدرمون در آوردی با این درس خداکنه هیچی نشی خداکنه هیچ جا قبول نشی و....هر روز اعصاب خوردی حتی دو روز قبل کنکور هم کلی باهام دعوا کرد یکی دو سری عم از دستش رفتم زیر سرم
الان خواهرم سال دیگه کنکور داره خود مامانم مهمونی هارو کنسل کرده همه شرایط فراهم اون جایی نمیاد حتی باعث میخوایم بریم اگه اون درس داشته باشه ما هم نمیریم و میگن خب کنکوری ظبیعی.از الان که یازدهم کار خونه هم نمیکنه همه شذه برای من ولی اون زمان سال کنکور لهم میگفتن اگه میخوای کار نکنی پس غذا هم نخور چطور وقت داری غذا بخوری
آخرم قبول شدم گفتن شوهر کن بعد برو دانشگاه شوهر کردم نزاشت برم و الانم نزاشتن بمونم پشت کنکور و هیچی اینم آیندم
واقعا چرا بین بچه ها فرق میزارن؟میدونم اونو بیشتر از من دوست ندارن ولی چرا این کارو میکنن؟هیچوقت یادم نمیره و نمیبخشم