چه میدونم، عقد بودم، با شوهرم هم سنتی آشنا شده بودم
میگفتم یه وقت بچه های فامیل بر ندارن
بازی کنن باهاشون، طلاهاگم بشن، ذهنیت شوهرم راجب من خراب بشه، خیلی مراقب بودم، دم دست نمی ذاشتمشون.
البته الان خیلی بیشتر از قبل خریدم
ولی خب حسرت طلاهای عروسیم هنوز هست