2703
2553
سلام دوستان خوبم

سامیار بلاخره بعد 2 هفته تونست راه بره

ولی هنوز درد داره پاشو کج میذاره

خدا رو شکر که رو بهبوده

وقتی راه رفت انقدر ذوق کردم انگار اولین باره راه میره خودشم کلی حال کرد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

میگم دیگه جلوی بچه ها خیلی باید مواظب حرفها و حتی فیلمایی که میبینینم باشیم
آیین چند روز بود هی میگفت خاک به سرم و مرتبم تکرارا میکرد جالبه که کاربردشو میدونست چه مواقعی بخصوص وقتی خرابکاری ای میکرد میگفت
مونده بودم که این حرف رو از کجا یاد گرفته تا بالباخره ازش پرسدم آیین که میگه خاک به سرم
گفت :خانم شیرزاد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!(خانم شیرزاد سریال ساختمان پزشکان رو یادتون میاد؟؟؟؟؟؟)
2720
از همگی ممنون به خاطر تبریکاتتون مهرواه جون موقع عمل به یادت بودم


بچه ها از وقتی اومد یه مشکل دارم اونم پارمیس خیلی بد قلق شده با این که همه توجه مون به اونه اما همش الکی گریه میکنه و جیغ میزنه روانیم کرده خیلی بد شده موندم چیکار کنم همش میگم این کارا زشته اگر کاری رو نمیتونه بکنه یهو هر چی دستشه پرت میکنه یا دستشو میکوبه تو دیوار میخوام بشینم کلی گریه کنم از دستش

مژگان جون از دیدن پستت خیلی خوشحال شدم و اشک تو چشمام جمع شد ممنون از لطفت
خوشحالم از اینکه به سلامتی زایمان کردی و آریو کوچولو رو در آغوش گرفتی


جاری منم دو دختر پشت سرهم به دنیا اورد که فاصله دو سال و دوسه ماه داشتند
دختر بزرگش از همون موقع تولد تا وقتی دختر کوچکش ار آب و گل در اومد هم خیلی بهونه میگکرفت و گریه میکرد و واقعا اشک مادرش رو درمیاورد

امیدوارم بتونی راه حلی پیدا کنی ولی در هر حال به این فکر کن که این مشکل مقطعیه و حل میشه
توصیه شحصی من هنوز همون زیاد صحبت کردن با پارمیسه
خواستی اول صبح هم با شاره 1480 مشاوره تلفنی تماس بگیر و با یکی از مشاورای کودک اونجا هم مشورتی بکن

خیلی کار خوبی کردی که زود برای بجچه د.وم اقدام کردی انشاهه که همیشه سلامت باشه و پارمیس و اریو جان خواهربرادرای خوبی برای هم باشن
مژگان باید مداراکنی دیگه کاری نمیشه کرد بچه ست و هنوز نمیتونه درک درستی داشته باشه به نظر من هم با یه مشاور حتمن صحبت کن الان این بچه مستعد لوس شدن یا برعکسش هست باید تعادل رو رعایت کرد. نباید به اطلاعات خودت اکتفا کنی حتمن کمک بگیر.
ایشالا روزای خوبی در انتظارتونه . . من که وبلاگ منصوره رو میخوندم اونم بچه هاش مث تو ان اما خیلی مشکلی نداشت.

بچه ها من شاید اینروزا کمتر بیام اینجا نگرانم نباشین مشکلات همیشگیه فقط یادم باشین و دعا کنین.
سلام دوستای خوبم
مژگان جون تبریک میگم بهت و واقعا امیدوارم صبورتر و آرام تر از قبل با پارمیس بتئنی ارتباط برقرار کنی.
من جایی خوانده بودم که وقتی بچه دوم میاد سعی کنید بچه اول رو مخاطب قرار ندهید برای ساکت بودن و بازی نکردنو ...
مثلا اگه بچه خوابه و بچه اول سرو صدا میکنه نگید بچه خوابه ساکت با میتونی خودتو مخاطب قرار بدی مثلا بگی خودم یا بابا سرمون درد میکنه یا مثلا اگه بچه بغلتونه و بچه اول تقاضاهای مختلف داره میتونین الکی بگین آخ پام گرفته یا درد میکنه و نگین بچه بغلمه .
در کل زیااااااااد با بچه اول صحبت کنید و محبت از نوع نزدیکی ِ جسمی برقرار کنید. براش زیااااد قصه بگو مثلا قصه یه نینی کوچولو جدید که اومده و چقدر نینی ِ اول رو دوست داره و نمیتونه حرف بزنه و بگه که میتونی از حیوانات هم براش قصه بگی که زیاد همزاد پنداری نکنه.
عزیزم امیدوارم روزهای سراسر خوشی رو در پیش داشته باشید
2714
پانی جون ممنون

یه سوال دارم در مورد اخلاق پارمیس که ببینم طبیعیه یا نه درست میشه به مرور یا نه تو سن اینطوری هستن یا نه؟ این که بعضی وقتها میخواد یه کارایی رو بکنه نمیتونه یهو جیغ میزنه و گریه میکنه یا بعضی وقتها هم الکی گریه میکنه میخوام بدونم به مرور درست میشه اقتضای سنشه یا نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ما شما هم اینطوری هستن چیکار میکنید اینطوری میکنن؟




مژگان جون دقیقا منم همین مشکل رو دارم که ایین وقتی نمیتونه کاری رو انجام بده حرص میخوره و جیغ و ....ومرتب میگه نوتونم
ازمدتها
یش اینطور بود تنها راه حلی که برام موثر بود این بود وکه با تحمل و حوصله اول کمکش کنم تا کاری که میخاد را بتونه بکمکم انجام بده و مرتب بهش تکرار میکنم تلاش کن دقت کن اپر باز نتونستی کمک بگیر

مثلا برای درست کردن و وصل ریلهای قطارش که اوایل نمیتونست و مرتب بایستی کمکش مکیردم4
یه بار که دیدم باز حرص میخوره نمیتونم من اجزای ریل ر. گرفتم دستم و وانمود کردم میخام درست کنم اما نمیتونم خیلی جالب بود که اومد از دست من گرفت و خیلی با حوصله و با همون لحنی که همیشه من باش حرف میزذم(انگار اون مامان منه)میگفت نگا اینطوری باید درست کنی باید تلاش کنی......

میخام اینو بگم فکر کنم تو برخی موارد که بچه نمیتونه کاری رو انجام بده میشه ما هم عین اون همون کار رو انجام بدیم و وانمود کنیم نمیتونیم تا اون احساس عجز دز وجودش نکنه ....بعد نشون بدیم با تلاش تونستیم


دوستان راه حلای دیگه ای دارن ممنون میشم توضیح بدن و استفاده کنیم....
مزگان جون من همیشه فکر میکنمم مشکل آیین فقط تنهاییشه
چون وقتی مهمون میاد خونمون یا وقتی میبرمش بیرون خیلی شارژ میشه
شاید پارمیس جونم چنین مشکلی داشته باشه اللبته تنهایی که قطعا نیست ولی شاید از خونه موندن حوصلش سر میره خواهربرادرات بیرون میبرنش؟؟؟؟
سارا جان اگر اشتباه نکنم دیروز تولدت بود درسته؟؟؟
تبریکککککککککککککککککک

یکی از مامانی دیگه یادمه 17 خرداد بود کیه؟؟17 خرداد تولد منم هست


آیین امشب تا 3 بیداذ بود و منم فعلا بیخوابی رده به سرم
مرسی پانی جان
خردادیا تولدشون مبارک.
مهراوه سعیده مامان امین 14 خرداد بود اگه اشتباه نکنم. :)
من اصلن یادم نیست شماها متولد چه سالی هستین. همش فک میکنم من از بقیه بزرگترم و سمانه از بقیه کوچیکتر!
من فروردین 61 هستم.
آها مژگان گفته بود از بقیه سنش بیشتره یادم اومد.
این کار محمد آئین خیلی خوب بود مث مامانا!! ببوسش از طرف من.

مژگان مایا هم از اینکارا میکنه گاهی الکی لب ور میچینه و سریع میزنه زیر گریه و لوس بازی که هیچکی خوشش نمیاد. اما خیلی میفهمه من دیشب داشتم فیلم میدیدم این بچه یه بند جلوی من بالا پائین پرید و براش قصه و کتاب خوندم و همینطور سعی کردم بهش توجه کنم و زیر نویس فیلمو هم بخونم.. موقع شام خوردنش که شد دیگه اعصابمو بهم ریخت دعواش کردم که کله پا نشه و الا مث اوندفه بالا میاره! زد زیر گریه! گفت میخواد مامان لعیاش بهش شام بده مامانمم به شرطها و شروطها که اذیتش نکنه قبول کرد. بعد شامش اومد پیشم بعد یهو انگار یه چیزی یادش افتاده برگشت و با ظرف خالی شامش برگشت! که ببینم.. مامانم از پشت اومد که براش دست بزن و تشویقش کن! بعد فهمیدم به مامان گفته من برم نشونش بدم که شاممو خوردم و خانومم مامان ملی خوشحال شه! ای بلا!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2712
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز