از اول زندگیمون بساز و قانع بودم،همهاطرافیانم گفتن این اخلاقت درست نیست با هرچیزی کنار نیا.شوهر منم همیشه حرف حرف خودشه و اومد طبقه بالای خونه باباش یه خونه ۵۰متری ساخت و منو بازور آورد اینجا و گفت یا میای یا طلاقت میدم.یه روزی تصمیم گرفتم همیشه ازش پول تو جیبی بگیرم برا خودم خرید کنم و بزارمش تو فشار که از این خونه بریم چون نمیخوام پیش خانواده شوهرم باشم و جامم کوچیکه،شوهرم که تغییر رفتارمو دیدباهام دعوا کرد منم خیلی دلم شکست و قهر کردم اومدم خونه بابام،بعد چند روز اومد دنبالم و گریه بلند بلند که یا میای خونه یا همین الان میرم خودمو میکشم.
من نمیخوام زن بسازی باشم اما دلم میسوزه😔شوهرم تاب و توان اینو نداره بزاریش تو فشار.خب پس چیکار کنم؟اینجورم خودم اذیت میشم از بس فداکاری کردم و از همه چیزم زدم