همسر من کارمند یه جاییه که بعضی موقعها یه سری پروژه بهشون میخوره و این پروژهها تو شهرهای دیگه است
حتی تو کشورهای دیگه
تو این ۵ سال که توی این شرکت داره کار میکنه چهار بار رفته ماموریت ما تو تهران هستیم یه بار رفت رشت که تا شب برگشت همون موقع گفتم بار آخرت باشه. که بار آخرش نبود و یه بار با هواپیما رفتش عسلویه و به من نگفت و شبم مونده بود اونجا مجبور شد به من بگه که کلاً دعوا راه افتاد
گفت اگه بهت میگفتم نمیذاشتی برم.
و اعصابمو خورد میکردی
چند روز پیش گفت میخوام برم عراق گفتم اصلاً اسمشو نیار یعنی زندگیمونو خراب میکنی با این کارت......
فعلاً عراق زیاد اوکی نشده که اصلاً من نمیتونم به این موضوع فکر کنم خانوما
برای من پیشاپیش این موضوع کنسله
ولی الان زنگ زده میگه فردا صبح باید بریم عسلویه دوباره با هواپیما پس فردا برمیگردیم یعنی یک شب میمونیم عسلویه.
من بغض کردم پشت گوشی گفتم که هر کاری دوست داری انجام بده تو به من قول داده بودی. گفت دیگه چیکار کنم دست من نیست میخوای استعفا بدم
گفتم نه هر کاری میکنی بکن دیگه کاری با کارت ندارم بعد قطع کردم
حالا دو ساعت دیگه میاد خونه
خانوما من نمیخوام یه جوری رفتار کنم که بعد از این بخواد بیشتر بره سفر کاری یا بخواد بره عراق یا کشورهای دیگه که اصلاً خانوما من حاضرم خودمو بکشم ولی اون روزو نبینم چون خیلی روی این موضوع حساسم که همسرم شب رو جای دیگهای سپری کنه
خودمم تا حالا شبو جای دیگهای حتی خونه پدر مادرم سپری نکردم.
به نظرتون چیکار کنم چه رفتاری انجام بدم
الان بیاد خونه باهاش سرد باشم محلش ندم صبحم اصلاً بدرقش نکنم.... اصلاً باهاش حرف نزنم....
یا اینکه نه عادی باشم
آخه نمیخوام تکرار بشه دیگه این موضوع میخوام این آخریش باشه
اون سری قهر کردم رفتم خونه پدر مادرم اومد دنبالم الان دوباره تکرار کرده دیگه نمیخوام قهر کنم برم....
التماستون میکنم بگید چیکار کنم.
خسته شدم بریدم دیگه به خدا
نمیخوام دیگه بره
چه رفتاری از من باعث میشه که دیگه این نره.