خلاصه امشب که شوهرم از سر کار اومد و اونا خوب میدونستن که میخوام برم خونه ی خواهرم اومدن و جلو شوهرمو گرفتن که ای دادو بیداد
تو فقط برا خانواده زنت ارزش قائلی و واینمیستی ما بیایم خونت
اونم در جوابش گفته بود ما میریم تا یه ساعت دیگه اینجاییم.شما بیاین اونوقت.ولی قبلش با خانمم هماهنگ کن
مادرشوهرمم یه قر به کمر مبارک دادو قبل اینکه من بیام رفت داخل و درو محکم کوبوند
شوهرم پرسید مامانم چیزی گفت؟گفتم نه