بعد مدت ها امشب در حیاط خانه
سور و سات داریم...
مهمانیِ آشتی کنان عمو اسماعیل با پدر
یادم نیست کدورت سر چه بود،هر چه بود امشب تمام میشود
کل خانه را برق انداخته ایم
ته تغاری خانه کل حیاط را آب پاشیده
آبجی منیژه در زیر زمین
مشغول آشپزیست...کشیک زیر دیگ میدهد تا شعله اش خاموش نشود
حوض را پر کرده ام...میوه ها را داخلش بریزم
ننه ثریا سبزی پاک میکند و هی نق میزند به جانم که الان است برسند مهمان ها بیا کمک...