خیلی دلم گرفته از این بی نظمی بی هدفی خر توخری بیماری واقعا از خونمون متنفرم نمیتونم تحملش کنم خیلی ناراحتم هرچی میگم باید تلاش کنیم باید روخودمون کار کنیم از این بدبختی در بیایم بام بدرفتاری میکنن انگار فش ناموس میدم بشون خیلی ناراحتم .امروز گفتم چرا اشغال میارید میریزید وسط خونه من هرچی جمع میکنم دوباره مامانم پامیشه میریزه .مامانم برگشت گفت خوب میکنیم توکلفتمونی باید انجام بدی .خواهرم گفت تمام بدبختیام زیر سر توئ در صورتی که من خیلی دوسش دارم .حتی بخاطر اضافه وزنشم خودم بزووور رفتم مطب دکتر براش نوبت گرفتم دکتر داشت میرفت نکهش داشتم تا خواهرم بیاد .هر روز بش میگم برو پیاده روی .بش میرسم برنامشو یاد اوری میکنم.بعد برمیگرده تو منو بدبخت کردی😔اون رفت دانشگاه ازاد اونوقت من میگن حق نداری بری .اون بزرگ سالان خوند اونوقت برامن کتاب کنکور نمیگیرن.برا اون طلا میگیرن من ن.توخونه هم نقش یه فلجو بازی میکنه.ولی باز چون هیچی بشون نمیگمو همه کارو بدون حرف انجام میدم بام دعوا میکنن😔 دوس دارم برم.کاش دم عیدی خدا نجاتم بده برام دعا کنید نجات پیدا کنم😔😔😔😔