هیچکس سرزنشت نمیکنه عزیزم و کاملا درکت میکنیم
هرکاری لازمه برای اروم شدنت انجام بده حتی گریه
چون هیچی مثل گریه زن اروم نمیکنه
میفهمم چقدر سخته چون من یبار تجربه کردم
با اینکه مزاجم گرم بود بخاطر مصرف گرمیجات تمام بدنم کهیر میزد تا صبح توی اتاق خوابم کیسه یخ روی کهیرهای بدنممیزاشتم و از شدت سوزش اشک میریختم کلی دعا ونذر کردم چون ارزو داشتم پسر داشته باشم یه دختر داشتم تمام نوه های مادرمم دختر بود و کلی کنایه به مادرم میزدن، تمام کارهارو انجام دادم هیچی از قلم ننداختم شبهای قدر التماس کردم انقدر که مطمین بودم پسره حتی خوابش دیده بودم وقتی اشکهای مادرم پاک میکردم که میگفت اینک دختر شه فامیل چی بهم میگن با اطمینان گفتم پسره مادرم، رفتم ان تی گفت احتمالا پسره مادر دل شکسته و داغ دیده م چقدر خندید شیرینی پخش کرد که رفتم انومالی گفت با قطعیت دختره، حتی صبر نکردم برگه سونو رو بگیرم نمیدونستم چطور زنگ بزنم به مادر وخواهرم بگم، فقط اشک میریختم دنبال جایی بودم که تنها باشم و خلوت کنم کجا اشتباه کردم من (خدایا منو ببخش) مادر و خواهرم اومدن پیشم هرسه گریه میکردیم ، هیچی ارومم نمیکرد دلم به اونمه اسیبی که به بدنم زدم میسوخت کبد ومخصوصا کیسه صفرام که داغون شد،
راستش بخوایید تا قبل زایمان همش فکر میکردم شاید نتونم دوسش داشته باشم ، اما وقتی به دنیا اومد
هرروز به خودم میگفتم من واقعا پسر میخواستم
یعنی خوشبختر از من هست
انقدر برام شیرینه که با هراران پسر عوضش نمیکنم
اگر الانم اینجام خدا میدونه فقط و فقط به خاطر همسرم و نیش وکنایه ای که به مادرم میزنن هستم ، انقدر که این اواخر وقتی توی فامیل زن باردار میبینه سوال میکنه جنسیش چیه همه پنهان میکنن که نکنه چشم بخوره و اینا منو عذاب میده ، مادرم داغ دیده و ارزومه خوشحال بشه، اما در اخر باز هرچی خودش صلاح بدونه من راضیم